شعری از ناظم حکمت
برگردان : ابوالفضل پاشا


شعری از ناظم حکمت
برگردان : ابوالفضل پاشا

بهار


شعر از ناظیم هیکمت
(ناظم حکمت)
Nâzım Hikmet

برگردان از ابوالفضل پاشا

 

این دود که از کوه‌ها به پایین می‌آید
و پراکنده می‌شود
دیگر دودِ زمستان نیست
نگاه کن!
میانِ این مه
- که مانند دست‌های کودک  نرم و لطیف است -
پیوندگاهِ ساقه‌ی گل‌ها: خیس
و دهانِ زخمِ حاصل از بریده‌گیِ درخت‌ها:  بسته شده است
شاخه‌ها در حالتی بینِ خواب و بیداری‌اند
اما هنوز
نه جوانه‌یی
و نه برگی.
هنوز هوای گرمِ بهاری نیامده است.

در تمامیِ شب باران بارید
بارانی پرسروصدا - به سانِ ترانه‌ی پیروزی -
هنوز هم باران - شجاعانه و گرم -
ریزریز می‌بارد
و برادرانه لب‌خند می‌زند

احتمالن هوا باز هم سرد شود
حتا برفِ ریزریز ببارد
بهار اما - بعد از این -
چیزی بیش‌تر از یک مژده خواهد بود
و می‌توان گفت:  بهار آمده است.

   لینک کوتاه :
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :