شعری از علی‌رضا بهنام


شعری از علی‌رضا بهنام

نقطه

در این سیاهی
هی می‌نویسم تاب
تا به سیاهی می‌روم هی در دایره‌های سیاه  سیاه‌تر
می‌نویسم هی
می‌خوانم نقطه سیاه
خوش‌بخت نقطه سیاه
روی پیشانی
که تاب
نیاورد

خوش‌بختی نقطه دارد
هشت تا
تاب نقطه دارد
سه تا

فقط مرگ
نقطه می‌شود
نقطه ندارد

   لینک کوتاه :
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :
 

ارسال شده توسط : محسن کریمی - آدرس اینترنتی : @mohsen.karimi4752

شعری است که کلمه در سطر سطر آن کارکرد پیدا می کند فضای شعر از همان ابتدا مبهم و سیاه است طوری که سیاهی نقش لرجسته ای در عرض سطر خا پیدا می کند جدای از معنای روتین که نهایتا اخر سیاهی در پایان شعر به اوج می رسد و کلیت مفهوم بسته می شود و مرگ پایان سیاهی است شاعر در سطرها هی دنبال امید است و تاب می آورد اما جدای از بحث معنایی این سعر در زبان و تاکید می کنم زبان اتفاق می افتد زبانی که موسیقی انتخاب شده در کلمات معنای احساس در زبان تولید می کند که باعث بارور شدن کلمات و پتانسیلی در کلمات می شود تا جایی که کلمات به مرز انفجار می رسند. انگار مخاطب در گردابی غوطه ور است که سطر به سطر به کشف جدیدی می رسد. کشفی که با دایره واژگانی محدود چنان روی هم معماری شده که بسیار زیباست من به عنوان مخاطب دوست دارم نگاه کنم و لذت ببرم . درود بر شما