شعری از سید علی صالحی
مسیرِ نور، همین رَدِ گندم است.
سید علی صالحی
بی راه
بی کوچه
کور...
رازها دارد این بی راهِ کوچهگَردِ کور،
عجیب اینجاست
که راه روشن است
کوچه روشن است
و من به وضوح میبینم پردهها کنار میروند
اشیا به اسم میآیند
و دنیا
تماشاتر از بینایِ بی دلیل
روشن است هنوز.
عجیب اینجاست که
من این راهِ روشن را چطور پیدا کردهام پابهپا.
راهم دور بوده بی هنوز
خانهام دور بوده بی هنوز
و هنوز هم از سرِ قضا
دور میایستم از هنوز.
یاخته
جلبک
درخت
و من که هنوز دارم کورمال کورمال
سمتِ متروِ میرداماد میروم.
بینِ راه از رهگذرانی که عینکِ آفتابی زده بودند
آهسته پرسیدم
شما هم رمانِ کوریِ ساراماگو را خواندهاید؟
نرسیده به پلِ پیاده
یک عده داشتند در کمالِ خونسردی
سرِ یک عدهٔ خونسردِ دیگر را میبریدند
سمتِ جنوبِ میرداماد
آش و ساندیس و باقلوا میدادند
سمتِ شمالِ میرداماد
سه تا دختربازِ حرفهای
داشتند راجع به هشتونیم فللینی
حرف میزدند.
انار، شیشه، سیگار، آسپرین،
زده بودند شیشههای بانکها را
شکسته بودند.
مشکلی نیست!
انار
موش
مستعار
عذاب
و آبِ آلوده به ادرارِ سگ
که از شمال رو به جنوب میرفت.
من سرِ خیابانِ سوّم
- منتظر خانم محترمِ بسیار زیبایی -
قدم میزنم آهسته، آرام، بی حواس.
رابعه بِنتِ کَعب
روسری سفیدش را پشتِ شانه انداخته
داشت نازک از دور میخندید
تا رسید ... برفِ تهران را نشانم داد
پرسید: ...
یادم رفت
آدم گاهی در کُمایِ کلمات یادش میرود
درخت چه ربطی به دختر دارد
دختر چه ربطی به دریا دارد
و دریا ...
حَذَر
حَذَر
حَذَر از حضورِ این مردمِ ابله
که بیدارند
اما خیال میکنند خوابند،
که خوابند
اما خیال میکنند بیدارند.
آنها به شدت معتقدند
باید به حوصلهٔ بعضی حروفِ اشیا
دقت کرد.
آنها به شدت معتقدند
شیونِ نهایی
در خوابِ جن مخفی است.
آنها به شدت معتقدند
رابعه باید با کلمات کنار بیاید.
آنها ...
گوشیِ آیفون را برنمیدارم
من
در خانه
فقط خودم هستم.
او که باز انگشت روی کلید گذاشته است
مرتب پلک میزند
مضطرب است
اما معلوم نیست مضطرب است.
سه نفرند
یکی بیشتر
یکنفرشان پشتِ فرمان نشسته است،
آنها برای بردنِ من آمدهاند.
آهسته، خیلی آرام
گوش میچسبانم
لَهلَهِ گرگ ... لَهلَهِ گرگ ...!
من تنفسِ تُندِ گرگ را میشناسم.
باید این شعر
یک جایی
بسته شود!
من
در خانه
فقط خودم هستم.
آیفون
آهسته و آرام تاریک میشود.
دوباره زنگ میزنند
نوبتِ نفرِ بعدی است.
باز زنگ میزنند
نوبت نفر بعدی است.
حالا راننده هم پیاده شده
دارد سیگار میکشد.
آن اوّلی انگار دارد به یکنفر زنگ میزند
حدسم اشتباه نبود
خوب نمیبینم
پیدا نیستند
اما چهار نفرند.
چراغهای خانه را خاموش کردهام
نقطهچینهای مورب
راه افتاده از زیرِ آیفون دارند سمتِ راهپله
شُره میکشند ...
از دور صدای رژهٔ پوتینپوشهای مضطرب میآید.
ایکاش یکنفر
به این مردمِ مشکوک میگفت
راههای صاف و مستقیم
هرگز به جایی نمیرسند.
بعد از شعرهای دفتر "سرود روح بزرگ" که اواخر سال ۹۶ مُهیای نشر شده و از سوی مؤسسهی انتشاراتی نگاه به دست مردم رسید، علیرغم تأکید ناشران، صالحی از انتشار دفتر تازه امتناع کرده است. این شعر از دفتر منتشرنشدهی صالحیست. با نگاهی به کتاب نظری "منشور شعر حکمت" و نوع تخیل صالحی میتوان با فضا و افق تازهٔ زبان این شاعر آشنا شد. امروز ۲۶ بهمن ۹۷ در تماسی با ایشان مطلع شدیم گزینه شعر سید از جانب نشر مروارید به چاپ پانزدهم رسیده است. چنین پدیدهای آنهم در شعر نو و در این شرایط به گفته ناشر (آقای حسنزاده) نوعی معجزه محسوب میشود.
لینک کوتاه : |