شعری از سزایی کاراکوچ
ترجمه ی آیدا مجیدآبادی
شعری از سزایی کاراکوچ Sezai Karakoç
برگردان از آیدا مجیدآبادی
میلاد
به دنیا آمدی، در روزی بهاراندود
خودِ بهار شدی
رنگِ بیزوال
در تن و گیسوانِ کودکان زاییدهدربهار
در کرانههای پدیدار و ناپدید.
برفها با شتاب آب میشوند
آسمان در هیأتِ باران، میانِ گریه میخندد
خورشید - دامنکشان - در آب میرقصد
تو هر بهار سر میرسی
بهسانِ زندهگی در این جهان مرگآلود
مردهها از سایهات شعلهور
بذرافشان، قامتکشان، پژواککنان
برکت یافته با گرمای تابستان
یکبهیک در آیینهی دلمان، کشتزارِ قلبمان.
به دنیا آمدی، در روزی بهاراندود
و گلها به تنپوشِ تختِخواب بدل شدند
یاسها محتاطانه نزدیک
و نرگسها به نظاره در میانِ سرگرانیمان
یکسر، صحنهآرای تولدِ دوبارهی انسان
در تو
و خلقِ حالِ بهاری
از نو
به دنیا آمدی، در روزی بهاراندود
خودِ بهار شدی
لینک کوتاه : |