شعرهایی از پیا تافدروپ
ترجمه ی آزیتا قهرمان


شعرهایی از پیا تافدروپ
ترجمه ی آزیتا قهرمان

Pia Tafdrup
پیا تافدروپ

ترجمه ی آزیتا قهرمان

 

پیا تافدروپ  شاعر و نویسنده دانمارکی متولد 1952 وساکن کپنهاگ است  . از سال 1986 او یکی از اعضای  آکادمی دانمارک و از چهره های شناخته شده در شعر اسکاندیناوی است  .  او به نسلی از شاعران دانمارک تعلق دارد که اشعارشان با وجهی  فردگرایانه و متفاوت درمقابل ادبیات و نگرش سوسیالیستی  بین سال های ۱۹۸۰  تا۱۹۵۰  در دانمارک ظهور کرد .در شعر های او حضور عشق و اروتیسم ، کشف و تجربه های  شخصی با تصاویر درخشان و گاه متافیزیکی در هم می آمیزد  . تاکنون  بیش از بیست  کتاب از اشعار و داستان های  او به زبان دانمارکی منتشر وموفق به دریافت مهم ترین جوایز شعری دانمارک  و اسکاندیناوی شده اند . او یکی از چهره های شناخته شده ادبیات دانمارک در دنیاست که آثارش به بیش از ۴۰ زبان ترجمه و منتشرگردیده است .

 

اصل و نسب

من شبی بودم درماه اوت
 آنسو ی سیاره ای یخ زده
دستی که چنگ زد تا بگیرد
  یک بهمن ؛  درچرک و خون و آتش
لرزش صدایی در دهلیز قلب مادرم
وقتی واداربه انتخاب شد
آیا این زندگی ارزش زیستن دارد
هوس پدرم بودم ؛ یک شکرانه
ضرباهنگی درعمق زمین    درون رگ ها
شبنم روی علف های نورس در سرمای صبحگاه
گل بودم و عصاره ی تمام عطرها
طعم ِشهدی که می چکد قطره قطره
از شیره عقیق رنگ ِسیبی سرخ
دانه بودم
سواری برآب بی آنکه غرق شود
در امتداد دریا ؛ کناره ای شسته درنیمکره ی شمالی زمبن
 پنهان بودم من ؛ در روشنایی پیدا شدم
کاشف چشمان فرشته ای بودم
 که می پنداشت نامریی ست
 برهوت من بودم، شوره زارِکرانه ای سپید ؛ خاکستر شن های درخشان
جنگلی سرنگون روی شیب ِ بلند ساحل
وقتی در آب ها تصویر خود را
در موجاموج حلقه ها تماشا کرد
من بودم، غلغله ای که در خون می جوشد
پوستی شکفته ازهجوم پرواز پرندگان  
زمزمه ای در گنبد ِشاخ وبرگ درختان ِسر به فلک
گردبادی سبکبار از آواز
سمتی به تمام جاده های بی نشان
مسیری به همه راه های بی برگشت
در میدان مخفی ِجاذبه در قلمرو مکنده ی تاریکی
حروف الفبا ازهمه سو
رو به روشنایی نور چرخیدند
در سکوتی که ریشه ها راازجا کند
در بی انتهایی زمان لحظه اکنون
جایی که سایه ها  با یکدیگر
یگانه وهمخانه می شوند.


کلمه های مسافر

من ساکن سرزمین دیگری هستم
بی آن که خانه ام را ترک کرده باشم
همسفرم با الفبای همراهم
با ترکیب کلمه ها و دستور زبان
با معنا و آواها
فرقی نمی کند ، هر گوشه زمین باشم
ساکن زبان هستم
 در آن زندگی میکنم
مکانی که درآن زاده شدم
و تندباد هیچ زبان دیگر
 واژگونش نکرد
 من هستم من، در زبانم که رویا می‌بینم و ناگاه
همه چیز  زبان مادری می شود
در خانه می نویسم   درغربت می نویسم
می نویسم    همه جا همین :
کلمه ها روح پرنده های مهاجرند
در تشریح آ‌شکاراست
 آنها می روند تا به دیگری ملحق شوند
من در آنها زندگی می کنم
کلمه- پرنده هایی که آوازمی خوانند
و باهق هقی بی صداگریه سرمی دهند.

   لینک کوتاه :
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :