شعرهایی از ساچیت آناندان
ترجمه ی آزیتا قهرمان


شعرهایی از ساچیت آناندان 
ترجمه ی آزیتا قهرمان

ساچیت آناندان شاعر ،نویسنده و مترجم  برجسته هندی متولد 1946 است. اودرکرالا متولد شد و  به زبان مادری خود مالایالامی می نویسد و اشعارش را خودبه انگلیسی ترجمهٔ می‌کند .  وی از دانشگاه کرالا فوق لیسانس انگلیسی و دکترای خود  درباره تئوری ادبیات پسا ساختارگرایی را دریافت کرد و در دانشگاه های هند به تدریس مشغول شد.  ساچیت آناندان  به عنوان عضو آکادمی ملی ادبیات هند و سردبیر چند مجله شعر و ادبیات از سال 1996 یکی از چهر ه های تاثیر گذار در شعر امروز هند شناخته میشود . اشعار او به زبان های گوناگون ترجمه و کتاب هایش برخی از مهم  ترین جوایز ادبی بین المللی را دریافت کرده اند.

 

ناتمامی

 

از آن جا که تو آمدی
از آن جا که من آمدم
از جایی که ما آمدیم ؛ دلبندم!
به باغستان زرد برگ های درخت افرا
به شامگاهی که گرد پاهامان می پیچد  
در باران بی امانی که می بارد هنوز
از زمان های دور تا اکنون
سوزسرمای پیش از تولد ستارگان
ریشه های پیچان مانندخط های درهم زندگی
در مِه شرجی شبانگاه آفرینش خلقت
 میان دریایی هنوز درخواب صدف ها
زندگی در کلمه ای تپیدن آغاز کرد
زیرنخستین توده های یخ شنیده شد
 صاعقه ای درخشید و تو را به اینجا آورد
آن سنگ سفید بهشت بود آیا ؟

موج تو اندام خسته مرا نوازش کرد
نمک ماسیده روی گونه هایم
تو یک زن هستی یا اندرون دریایی
شکل آب می گیری میان انگشت هایم؛ می لغزی
رقصی آن سوی حیات و مرگ
مارا به زمان آورد
زمین را ترک می کنیم سوی مهتاب دیگر
آنجا که زبان ما زبان انسان نیست
پرنده های شسته به ذرات آفتاب
سرمه چشم و  رگبار های بهاری  
زبان پریزادگان است .

 

مکان ها

 

من بلند ترین برج ام
در شهری میان زلزله
توکهن ترین جاده هستی
بشکاف از هم
مرا بِکش به اعماقت
بخوابان درون زهدانت
ماه من بالای دره های دمشق
طلوع می کند
و روشنای شب های عربی است
خورشیدم درآتلانتیک
غروب می کند
و تاریکی می گسترد
از لیتوانی تا لیبریا
نورباران ستاره هایم فراز اقیانوس آرام
جزیره هارا به طلا بدل کرد
واژه های من از سراسر عالم
گردآمدند
از ایران چین پرتقال و روم
هلند و عربستان
من دانه ای شن
تو پهنه ی دریایی
بگذار با تو یکی شوم
تو را در خود بگیرم
به لرزه بیافتم
و از نو دوباره چشم بگشایم
درروشنای شهری هنوز نازاده.

 

شعر های سوخته

 

من شعری نیم سوخته ام
بله درست فهمیدید
من یک شعرعاشقانه زنانه هستم
اشعارعاشقانه زن ها
بندرت از آتش جان به در بردند
از آتش پدرانه ؛ برادرانه
مادرانه حتا
فقط برخی از آنها
در نیمه راه فرارند
مجروح ؛ زخمی و خراشیده
سیلویا پلات
آنا آخما تووا
یا کامیلا داس
گروه دیگری اززن ها
برای جان به در بردن
از آتش
شورعاشقانه خود را
با حجاب تقوا پوشاندند
آنگاه یک میرآبو متولد شد
یک آندل و یا آکادو ماهدوی
هرراهبه شعری نیم سوخته  
خطاب به عیسا مسیح است
چه کمیاب و نادرند
دخترانی که می آموزند
بخندند به روی دنیا
از سر دوستی  با محبتی که
تنها زن هاقدرت آن رادارند
همچون زنی که نامش را دنیا میداند
ویسلاوا شیمبورسکا  
بله البته سافو نیز هست  
تنها نجات یافته ای که
شعر هایش خطاب به زن ها است

 

شکونتلا
     
هر عاشقی نفرین شده است
تا فراموش شود
حداقل تا زمانی که
 محبوبش او را
ازرودخانه فراموشی دوباره بگیرد
هر معشوقی نفرین شده است
تا فراموش کند
تا وقتی رازش دوباره
به دام تو رهای حافظه بیفتند
هر کودکی نفرین شده است
تا به یتیمی بزرگ شود .
با دستی که درون دهان شیر
فرو برده است .


«شکونتلا» از زیباترین نمایش های هند باستان اثرکالیداس است .شکونتلا به معنی «مرغ پرورده »سرگذشت دختری است که از کودکی پرنده های جنگل او را بزرگ میکنند و بعد ازدواج با پادشاه زمان بخاطر طلسم جادوگری شاه دچار فراموشی واو را از یاد میبرد واز خود میراند .

 

   لینک کوتاه :
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :