شاعري بر آستانه ي تيغ و ابريشم !
مروري بر كارنامه شعري " بهرام اردبيلي " شاعر ِ " شعر ديگر "
محمود معتقدي


شاعري بر آستانه ي تيغ و ابريشم !
مروري بر كارنامه شعري

شاعري بر آستانه ي تيغ و ابريشم !

مروري بر كارنامه شعري " بهرام اردبيلي " شاعر ِ " شعر ديگر "

محمود معتقدي

 

" اگر هواي گريستن داري

با من / در اين بهار

به بدرقه ي نيلوفران بيا " 

( بهرام اردبيلي )

 

دهه ي چهل در گذرگاه ادبيات ايران ، بي گمان با حركت ها ، پديده ها و صدا هاي متفاوتي گره خورده است . به ويژه در قلمرو شعر نيمايي و پس از آن كه چشم انداز نوآوري هاي گسترده اي را در پي داشت . بزودي سرچشمه هاي " شعر نو " دستخوش حركت ها و فضاهاي ديگري گرديد . چرا كه ادبيات و هنر پس از روزگار " شكست " و " گريز " بزودي از دنياي آرمانخواهي و تاثرات " رمانتيسم اجتماعي " به سمت موج هاي تازه اي روان گرديد ، كه در قلمرو " شعر نو " فضاهايي " مدون " بتدريج ، از دامنه ي واقع گرايي به سوي نحله هايي تازه به حركت در آمد ، كه از جمله چشم انداز " سورئاليسم " بود ، كه بسياري از شاعران جوان آن روزگار را ، به تجربه ها و ساختارهاي جديدي كشانيد .

در ميان جريان هايي كه از يكسو ، با سنت شعري گذشته ها ( كلاسيك ) درگير بودند و از جهت ديگر ، تنفس در فضاهاي شعري نيمايي را هم بر نمي تافتند . بزودي به سمت فضاهاي تازه تري ، عرصه شعر را به گرايش ها و چالش هاي " شكل گرايانه " و نوعي آوازگري در حوزه " زبان " پيوند زدند كه معروفترين اين جريان ها " موج نو " ، " شعر حجم " و " شعر ديگر " بود كه از دل اين موج هاي شعري ، چهره هاي صاحب نامي نيز مطرح گرديدند كه تا به امروز مي توان گفت " احمدرضا احمدي " و " يدالله رويايي " جدي ترين بازمانده هاي شعر " آوانگارد " آن روزگاران به حساب مي آيند . گفتني ست كه علاوه بر رويايي و احمدي نام هاي ديگري همچون : بيژن الهي ، پرويز اسلامپور ، محمود شجاعي ، بهرام اردبيلي ، هوشنگ چالنگي ، هوشنگ آزادي ور و ... كه چندي بعد به شاعران گروه " شعر ديگر " معروف گرديدند كه خود در شمار نخستين امضاء كنندگان مانيفست " شعر حجم " بوده اند . كه با گزينه هاي تازه اي در قلمرو " واژه گزيني " و دور شدن از فضاهاي مألوف و آشنا بزودي از " شعر حجم " جدا شدند . و با انتشار " شعر ديگر " به ساختار ديگري در زبان و فرم شعري روي آوردند .

اما در ميان نام آوران " شعر ديگر " يك نام ، بيش ار ديگران در عرصه شعر ِ "متفاوت" دهه هاي 40 و 50 ، بگونه اي در نزد اهل شعر ، داراي جسارت شعري و به تعبيري تاثير گذارتر از ديگران بوده است . اين شاعر " بهرام اردبيلي " متولد 1321 ( اردبيل ) كه اولين تجربه هاي شعري اش را در سن 22 سالگي در مجله ي فردوسي به چاپ رساند . بهرام اردبيلي در سال 1345 با چاپ جزوه شعر "طرفه" و پس از آ‹ با چاپ " الوح هخا " به چشم انداز نحله " شعر ديگر " هويت تازه اي بخشيد . در ابتداي دهه ي 50 ، ناپديد شد و به هند و اسپانيا رفت و گرايش به فرهنگ و عرفان هندي ، دغدغه هاي ديگر وي در جهت فرار فضاهاي سياسي و اجتماعي روزگارش بود . تنهايي و انزوا ، سرانجام وي را به ايران كشاند . وي در آخرين سفري كه به ايران كرد ، در آبان 86 ، در خلوتي خاموش ، خاموش گرديد . گفته مي شود ، تنها ردپاي حرف ها و انديشه هاي بهرام اردبيلي در اين سال ها ، گفت و گوي وي با مجله ي " هنگام " بود ، كه بخش هايي از آن ، در اينجا و آنجا آمده است .

بهرام اردبيلي در چشم انداز " شعر ديگر " كه از سمت هاي شعر واقع گرايانه نيمائي و سپس از راه " شعر حجم " به فرصت ديگري در قلمرو كشف عناصري از انسان و طبيعت به زباني پر از تصوير و استعاره هاي گسسته رسيده بود . شكست و جداماندگي متن از فضاهاي روزمرگي همواره وي را به سمت نوع ديگري از روايت هاي تازه در عرصه هاي عشق ، زندگي و تنهايي مي كشاند . اردبيلي از هر نوع قاعده مندي جاري در زبان ، به سوي شكل و معناهاي سورئال تري در حركت بود و نگاه روايي و گاه خطبه گويي همواره دستمايه و شگرد شعري اش به حساب مي آمد .

 

 

" شب هاي خطابه 

به انتظار

نوازش مهتاب نشسته ام  

در حرمسراي تهمت "                       ( جزوه ي شعر طرفه / ش 10 / ص 8 )   

 

شاعر در برابر واژه ها ، به عنصري مي رسد ، كه سعي در آرام كردن موقعيت و مقصد " شعر " دارد .

" اي شعر / پس كي مي توانم / خشونت واژه هايت را

به شدت ببارم ؟ "

 

بي گمان در شعر اردبيلي ، سازه هاي زباني در مجموعه سطرها ، خود را به نمايش مي گذارد و حس موسيقيايي ، از هم نشيني واژه ها ، به سمت نوعي جانشيني و گسست هاي معنايي پيش مي راند و در همين جاست كه حضور پنهان شاعر ، با حسي شهودي ، فضاهاي سنگين : " تنهايي " ، " انزوا " ، " سفر " ، "عزيمت " و از همه جدي تر " گمشدن " در سرزمين خود ، در تاريخ هاي نانوشته ي خود را افشا مي كند .

 

" آه ... / اين آفتاب / چه بيرحمانه خط مي اندازد / الماس آسماني ي تنم را / آن زمان كه من / با ناخن دست و پايم / بر جدار رنگ رنگ انسان / شعر مي نويسم / و تو / به كفشدوزي مي ماني / در باران 1941 "

( دفتر شعر ديگر )

 پيكر بندي معنايي در شعر اردبيلي ، همواره تلفيقي از روزگار انساني در برخورد با اسطوره و طبيعت است . در منظومه اي كه حس روايت از " ليلي " به " قيس " و بالعكس " از قيس " به " ليلي " گُرده عوض مي كند . خوانش و سطربندي شعر به سطوحي مدور نزديك مي شود و جنس كلمات از فضا هاي عاشقانه و رمانتيك به سمت سم ضربه هايي پا مي كوبد كه در آن نظم پازل شعري به الواحي بي قاعده پيوند مي خورد . به روايت يك عشق با شكوه !

گيسو به باد پيچيده بانوي قيس/ شفا مي طلبد/ از درِ درهاي باديه ./ يائسه ميگذرد/ شبق از گيسوش/ عشق ،/ در حجله گاه خليفه/ کاسه در کاسه صف کشيده به دريوزگي/ که هلاهل/ در مطبخ بازرگان ./ شانه ي انگشت/ به شن ميکشد/ شاخه به شاخه/ زيتوني رنگ ./ هان اي کمند تافته/ قد بيفراز/ تا کجاوه ي اول .

                                ( بخشي از هفت پيكر / از دفتر شعر ديگر )

گفتني ست كه در انديشه هاي شعر اردبيلي ، فضاهاي بازگشت به زمين مادر ، به گياه ، به باران و حضور " رنگ " يك جوشش شاعرانه را پيش مي راند .

/ هميشه رازي بزرگ / در بشقابي سپيد / به ما تعارف مي شود / جزيره / نگين درياها

/ مرده اند جانوران بلوط رنگ / و در مه و دود كوهساران / تپه يي بر من معلوم است / رازي بزرگ / از دُم اين ماهي ي در آب / جدا مي شود / تمام عالميان بر من معلوم است / و رفتار نگين / كه همه ي معلومان را سبز مي كند و / در خود مي تند / آبها / راز بزرگ ما / و تو در گلوي آب / خفته مي ميري .

  ( لوح اول / از الواح هخا )

 

حافظه مرگ انديشي و حس تاريخي شاعر به فضاهاي سيّال و لغزنده خود فرصتي ست براي نزديك شدن مخاطب به موقعيت هاي تاريك –روشن يك متن شاعرانه مه انگار " رازي بزرگ " در آن محل به جستجوست !

بازگشت به قبيله و رسيدن به " لوتوس " و نگاه شاعر به آموزه هاي بودا ، همواره سفري ست به دنياي درون !

 

" همواره / آخرين سوار / زخمي ست "

 

اردبيلي در شعر درخشان " ذوذنبي بر خاك " همچون قديسي شقاوت و گمراهي آدمي را به جفت خود باز مي گويد و مقوله كيفر شدن و تماشاي عقوبت ، بي گمان يك حس آشناي بي شكوه تاريخي را به غربت آدمي پيوندمي زند :

همسرم !/ اين دعا و قسم را که سخت ناخواناست/ به گردن ِ اسبي بياويز/ که بر اجساد ِ سربازان و ما خواهد گذشت ./ اسبي به هيئت ِ انسان/ به هيئت ِ بهمني در سهند ./ ارديبهشت است / قتال ترين ماه ِمنظومه ي شمسي/ فرو بند درها را اي بيوه ي سي ساله / اسب ِنبي در قريبان / شيهه مي کشد و بي مرکوب ،/ در کمند ِسواره نظام است ./ شام / ديگران را فطير و کلم بده / براي بهرام / پونه بجوشان/ ماه ِدرشت ِخوب/ دري که به لطف ِ باد –باز و بسته مي شود ./ الامان اي جوخه/ ماشه را نچکان/ هنوز اندکي شب است .../ برنوي روسي/ سکوت ِقريبان را نشانه مي گيرد/ و نبي در ذهن ِشاعر/ نشسته بر باد و بر ارس مي تازد .

( ذوذنبي بر خاك / از دفتر شعر ديگر )

در چشم انداز اين شعر ، عنصر روايت و لغزندگي سوژه ، با نوعي سيّاليت همراه است كه دنياي پيچيده مرگ از يكسو ، و مظلوميت مغلوب و از سوي ديگر ، شقاوت آنكه " ماشه " را مي چكاند . گوئي اين سرنوشت بشري ست كه در جنگ ها و ستم ها ي زمانه رقم مي خورد و اين شاعر است كه در كنار " ارس " به تماشاي درون خويش آمده است . بي گمان زبان شعر اردبيلي ، در آن روزگار چندان دور از دسترس نبود ، اما در اينجا و اكنون با دست انداز ها و كژتابي هايي همراه است . به ويژه در سطربندي ها و غلطهاي چاپي بازمانده از شعرهاي وي در اين روزگار . خود نكته قابل تاملي ست !

بي گمان ، بهرام اردبيلي به شعر و زمانه اي تعلق دارد كه در چشم انداز فرصت هاي فرهنگي آن شاگردان نيما نبايد به ضرورت زمانه ، سعي در نوآوري و تجربه هاي زباني داشته ، و ايجاد فضاهاي مختلف و منتشر فرصتي بود كه شاعر و نويسنده آن روزگار ، نيازمند به قالب هاي ديگر بوده است . از آنچه در شعر بهرام اردبيلي و " شعر ديگر " جريان داشت . يك ضرورت فرهنگي بود كه البته ناخالصي هايي هم داشت و از ميان ديگر نام هاي آن ، نام ها چنداني به ياد نمانده است .

با اين همه ، فضاهاي شعر اردبيلي تلفيقي از بازگشت به طبيعت انساني و عبوراز فضاهاي جاري و جستجو در گسست هاي تاريخي ست  .

بي گمان گفتني ست كه ، مدرنيسم آن روزگار همواره در پي رسيدن به زباني ديگر بود . بهمين جهت بهرام اردبيلي در شكل بندي شعر آزاد ، سعي داشت مرزهاي بومي شعر را به سمت نگرشي ديگر و با حسي تصويرگرايانه و پر استعاره ، آشنا كند .

روايت وي از زيستن و تنهايي و ساحت عشق هاي گمشده ، شعرهايي بود كه بطور پراكنده در اينجا و آنجا يافت مي شود .

بي گمان اهالي شعر ، روزي به جستجوي وي خواهند آمد !

   لینک کوتاه :
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :