سادهنويسي بستري براي ترويج سادهلوحي شده است. / محمد آزرم

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
محمد آزرم گفت:
سادهنويسي بستري براي ترويج سادهلوحي شده است.
اين شاعر در گفتوگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، با انتقاد از نگاه شاعران معتقد به سادهنويسي نسبت به زبان، تصريح كرد: دوستان فكر ميكنند زبان وسيلهاي براي انتقال معناست و ميخواهند كه معنايي را با زبان جابهجا كنند و طرح موضوع چيزي به اسم «سلامت زباني» هم از اين مسأله آب ميخورد. آنها در نگرش نسبت به زبان دچار اشتباه هستند و فكر ميكنند زبان چيزي است كه دچار بيماري و عارضه ميشود؛ در حاليكه اينطور نيست؛ زبان جريان سيالي است و نميتوان براي آن نُرم خاصي تعيين كرد.
او با تأكيد بر اينكه با اينگونه رفتار به قدرت زبان صدمه وارد ميكنيم، تصريح كرد: تعيين تكليف براي زبان نشان از برداشتهاي اشتباه از زبان دارد.
آزرم يادآور شد: زبان، بسته به موقعيت اجرايي كه در شعر دارد، دستخوش تغيير ميشود. گاهي ضرورت دارد نُرمهاي زبان معيار در شعر رخ دهد و گاهي فرم اقتضا ميكند كه نُرم به هم بريزد و اين امر به فرم هر شعري بستگي دارد.
او با رد اين موضوع كه شعر براي برقراري ارتباط با مخاطب به سمت سادهنويسي حركت كرده است، تصريح كرد: جمعي به هواي اينكه اينگونه مينويسند و ميخواهند خود را معرفي كنند، اينگونه نوشتن شعر را تبليغ ميكنند؛ در حاليكه شعر در اين نوع نگاههاي ساده و پيچيده نميگنجد. مثلا شمس لنگرودي كه بر اين مسأله تأكيد دارد، سعي در تبليغ شعري دارد كه اين روزها مينويسد.
او همچنين شرايط اجتماعي موجود را به گرايش در سادهنويسي مربوط ندانست و تصريح كرد: اين امر ميتواند تنها رفتاري جمعي را تحليل كند كه در پناه امري بهنام سادهنويسي، به دنبال تبيين وجه تمايز خود با ديگري هستند و از همينرو به اصطلاحپردازي در اين حوزه اصرار دارند؛ در حاليكه خود اين عبارت «سلامت زباني» از بنيان مشكل دارد و جايگاه اين نگاه در حوزهي زبان و شعر روشن نيست و برآمده از يك پيشفرض اشتباه است.
آزرم در عين حال توسل جستن جمعي به سادهنويسي را صرفا براي پنهان كردن ناتواني شاعر در فهم ديگر حوزههاي زباني شعر دانست و گفت: اصلا شعر سخت يعني چه؟ شعر علي باباچاهي سخت است يا شعر رضا براهني و يدالله رؤيايي و يا ما كه به نحوي «متفاوط» شعر مينويسيم؟ اين نوع مواجهه با شعر و زبان تنها كوششي براي ناتواني شاعراني است كه از شعر دم ميزنند؛ اما حقيقتا شمايل آن را درست به جا نميآورند.
او با بيان اين مطلب كه بارها گفتهام مخاطب شعر بخشي از هر شعر است، تصريح كرد: بنابراين هر شعر مخاطب خود را دارد و حالا اگر ادعاي برخي در استقبال از چيزي به نام سادهنويسي بر اساس كميت است كه بايد شعر را رها كنند و لطيفه تعريف كنند. بحث سليقهي مخاطب در ارائهي شعر و سرايش شعر پس از توجه به مؤلفههاي زيباشناختي در شعر است.
اين شاعر متذكر شد: شاعراني كه به اين نگاه در زبان گرايش دارند، دغدغهي شعر ندارند؛ دغدغهي چيزي به نام ساده گفتن دارند و معلوم نيست براي اين كار، چه ضرورتي دارد شعر بنويسند؟ اصلا تعريفشان از شعر چيست؟ براي اينها شعر يعني جملاتي بديهي كه كنار هم قرار ميگيرد تا ديگران بفهمند و لذت ببرند.
او با تأكيد بر اينكه شكلهاي نوشتن داريم؛ نه نوشتن، دربارهي اينكه آيا سادهنويسي در واكنش به شعر دههي 70 اتفاق افتاده است، گفت: اين نگاه كه از قديم هم بوده، فهمي از آوانگارد بودن است و فكر ميكنند كه اگر عليه حركت قبلي شورش و آن را نفي كنند، آوانگاردند؛ در حاليكه شعر از همهي سابقههاي زباني و همهي امور بيسابقه استفاده ميكند و همهي امكانات را در لحظه احضار ميكند.
او همچنين با رد اعتقادي مبني بر اداي سهم واقعگرايي در زباني ساده، تأكيد كرد: اصلا در زبان امكان بازنمايي واقعيت نيست و اگر اينگونه بود، اين همه فيلسوف زبان كارشان را تعطيل ميكردند و ميرفتند پي دوستان سادهنويس و زبان ياد ميگرفتند. ظاهرا فيلسوفان اشتباه كردهاند!
لینک کوتاه : |