جستاری بر شعر م. موید
سید حمید شریف نیا
محال سبز همیشه در این شبانه ترد
جستاری بر شعر م. موید
سید حمید شریف نیا
و صبح بود
که ماهی و ماه را بلعید (م. موید)
با اینکه جریان شعر غالب در دهه سی، چهل و پنجاه و با وجود شاعرانی چون شاملو، اخوان، سهراب، فروغ، و... جریان پیشرو و حاکم شعر آن زمان بود و بارقههای شعاری در فکر ادامه رسالت متعهد خویش به هدایت مردمی و تربیت اجتماعی و سیاسی جامعه خود داشت اما بدون شک تنه شعر، زخمی و خسته محنتها و پریشانی بازمانده از اندیشههای روشنفکری عصر خود شده بود و از ادبیات دیگر انتظار جنگ بین خیر و شر یا احساسات ناب انسانی و مصطبه و دیدن رخ یار در پیاله شکسته و ریخته بر خاک نمیرفت و نه در ابتدای لشکرکشیها و رجز خوانیها صدایی از آن به گوش می رسید. البته فراموش نمیکنیم که در اولین بیانیه کنگره نویسندگان ایران که در چهار تیر 1325 شکل گرفت، تاکید بر ادامه راه گذشتگان شده و کنگره آرزومند آن بود که: نویسندگان ایران در نظم و نثر، سنت دیرین ادبیات فارسی یعنی طرفداری از حق و عدالت و مخالفت با ستمگری و زشتی را پیروی نمایند و در آثار خود از آزادی و عدل و دانش و دفع خرافات هواخواهی نموده... و به حمایت صلح جهانی و افکار بشر دوستی و دمکراسی حقیقی برای ترقی و تعالی ایران کوشش کنند. اگرچه برخی از شاعران هنوز بر این رسالت خود پافشار بود اما نسل جوانتر شعر معاصر دیگر شعر را وسیله هدایت و وظیفه رسانه نمیدانستند و از تربیت نیما تبار دیگرگونِ دیدن را آموخته بودند.
این شاعران نسل جوان شعر دهه چهل پنجاه بودند که به طور عمده توسط مجلههای خوشه، فردوسی، بازار ادبی رشت، اندیشه و هنر، جزوه شعر، جنگ اصفهان، جنگ طرفه، جنگ فلک الافلاک و... شناخته شدند. اگرچه کم سن و سال بودند اما تعدادشان کم نبود و در نبوغ و خلاقیت در برخورد با زبان آنها را در تاریخ شعر معاصر دارای پایگاه کرد. حرکتی تند و سرشار از خلاقیت که بهطور عمده شاعران مطرح شده آن، جوانان صاحب ذوق و بی شیلهای بودند که تبختری در آنچه صورتبندی و گردآوری میشد نداشتند. بهطور عمده شاعران خلاق و خوش قریحهای که علاوه بر فرم و ساختار، رفتار به نسبت تازهای با زبان داشتند و از تشبیههای بکر و دست اولی استفاده میکردند که کمتر چنین جرقههای روشنی را در آثار همعصرانشان میتوان دید. هوتن نجات، بیژن الهی، بهرام اردبیلی، حمید عرفان، ایراج کیانی، منوچهر غفوریان، م. موید، احمد رضا احمدی و چه بسیار اسامی دیگر. بنای این جریان شعری رقم به «شعر موج نو» خورد و آنها که در آن دهه در سبک و سیاقی جدا از شعر سپید مینوشتند، شاعران موج نویی نامیده شدند.
م. موید که یکی از این شاعران با استعداد بود نیز در خوشه، فردوسی، بازار ادبی رشت معرفی و ساختار شعرش از جریان موج نو شروع شد اما به زعم نگارنده این سطرها تا به امروز بیشتر متعهد به ویژگیهای جریان شعر موج ناب بوده است. در اکثر شعرهای دهه چهل موید در ساختار و اتمسفر پیرامون واژگان، هستی برای شعر قایل میشود و موقعیتهای تازهای به زبان میدهد. بهطور مثال در شعر «کمپوزیسیون آبی» موید از «ماه» برای روشن کردن فضا در شعرش استفاده میکند و در این فضای خلق شده، ماه که روشنی میدهد از مفهوم روشنی بخشاش فراتر رفته و وسعتی به دیگر واژگان میدهد: «و ماه/ در دل آبی آب/ مینالید». همانطور که میبینیم ماه آمده تا ناله را در دل آب روشن کند.
نباید فراموش کنیم که از ویژگیهای شعری موید مانند بسیاری از هم تباراناش، به کارگیری و بهرهبرداری از جایگاه نمادشناسی در شعر است. نمادهایی که ریشه در اسطورههای باستانی دارند و شاید بهتر باشد همین شعر را با دقت بیشتری مورد ارزیابی قرار دهیم تا یکی از ویژگیهای بارز شعر شاعران این دهه که در بسیاری از شعرهای آقای موید یافت میشود مورد تفصیل و تشریح قرار بگیرد:
«کمپوزیسیون آبی»
به نام ماه/ چراغ بود/ و آب بود/ که آبی بود/ و ماه/ در دلِ آبیِ آب/ مینالید/ و آب دردِ دلِ ماه را/ به ماهی گفت/ و ماه و ماهی/ با هم/ بروز ماتم را/ دلیلِ بیعتِ خود کردند و/ در سکوت نشستند/ و آب را خوردند/ و صبح بود/ که ماهی و ماه را بلعید.
موید با هوشیاری و آگاهی نامی بر این شعر میگذارد که تصویری جامع از شعر ارائه میکند. در معماری زمانی که دو یا چند رنگ را با هدفی معین کنار یکدیگر قرار میدهند تا معنای خاص و ویژهای را بیافرینند میگویند «کمپوزیسیون». اما کمپوزیسیون آبی خود ترکیب هوشمندانهتری است که مخاطب حرفهای و چند جانبه را در موقعیت تازه و پر تلاطم قرار میدهد. باید اذعان کرد که این ویژگی خلاقانه و زیرکی در انتخاب موقعیتها نه تنها در شعر دهه چهل و پنجاه موید به وفور به چشم میخورد بلکه شاعران دیگر این جریان نیز بی بهره از این رفتار نبودند (مانند بهرام اردبیلی).
در معماری رنگ آبیِ کف، تداعی سنگینی و سختی است و رنگ آبی سقف بازتاب سبکی فضاست. مثلا بیژن الهی در سطری از شعرش اینگونه مینویسید: «آب مینوشم و جرعهيی به سقف میپاشم». رنگ آبی رنگ سرد است و آقای موید این را به خوبی میداند و آگاه است چگونه فضای سرد را بر شعرش جاری کند. اگرچه رنگ آبی که تداعی کننده سردی است، از منظر رنگ شناسی جنبه آرامشبخش و اعتماد به نفس دهند دارد اما در این شعر در ترکیببندی سردی قرار میگیرد تا یک اتمسفر سرد بیافریند. اما ماه و ماهی و آب!
آب که در دانش نمادین باستانی در یک تضاد ناآگاهی و دانش است. همچنین اعماق آب نمادی از باطن و رحم و باروری است که تبدیل به نمادی از تولد میشود. از طرفی دیگر ماهی نمادی از بارآوری، ابدیت، زنانگی، دانش و دگردیسی است. با این حال ماه در فرهنگ اساطیری ایران باستان همچون خورشید در شـب و در برابـر ديـو ظلمـت، پرده تاریکی و تیرگی را میدرد و سیاهی روسیاه و رسوا میشود.
ماهِ شعر موید در باطن آبیِ آب غرق میشود تا در دلِ آبیِ آب، با ماهی که نماد بارآوری و زنانگی است سخن بگوید و موید از همین کارکرد معنایی موقعیتی را برای بیعت در ابدیت خلق میکند. این ویژگی در بسیاری از شعرهای موید و شاعران موج نویی، شعر دیگری و موج نابی به چشم می خورد. اگر دقت کنید از آوای واژگان نیز برای بسط موقعیت ایجاد شده استفاده میکند: بیعت و بلعیدن را در نماد ابدیت ماهی ببینید.
بسامد به کارگیری از نمادهای اسطورهای و ریختشناسی در شعرهای موید به وفور دیده میشود. بهطور مثال:
و می رفتم/ تا بر تکیهگاهیِ سبزِ برگهای پهنِ نیلوفرِ زردِ آبی/ بنشینم/ و بگویم/ من هم از میهنِ ماهیها میآیم.
تجربههای موید در شعر، تجربههای زیسته انسان در پیچیدگی مفاهیم شکل گرفته و تصاویری از تنش انسان امروزی بازتابی از مجموعه مفاهیمی است که اطرافش را ساخته حتی اگر با آنها سازگار نشده باشد و یا تجربه شخصی از آنها نداشته باشد. این ویژگی همراه با ارائه ترکیبهای استعاری و تشبیهی است که زمینهساز زبان شعر حجم میشود. بهعنوان مثال ترکیبهای «بنفشِ بیتکاپو»، «هنجار آهنینی آب»، «بنفشِ نیلوفر کام»، «سیبهای دیدار» و... . شعر آقای موید در دهه چهل و پنجاه در این زبان تنیده شده ورود پیدا میکند و با ترکیبهای استعاری، پدیدار پیرامون انسان را آنچنان که در زیباشناخت تازه وجود داشت با ذوق خود نشان میدهد. به وفور میتوان در شعر موید بسیاری از این شکلگیری مفاهیم را دید. در حقیقت هویتی که برای زبان قائل میشوند هویت کارکردی نیست بلکه هویت مفهومی است. زبانی که قادر باشد مفاهیم موجود را همانطور که هست بازگو کند.
از ویژگیهای مهم دیگر شعر آقای موید کشف روابط بین پدیدهها و حتی موضوعها و اشیا است، کشفی سورئال که از ویژگیهای شعر دهه چهل و پنجاه بود و در شعر موید بارز است. این تصاویر کشف شده در پیوستار سطرهای شعر، موقعیتهای پیچیدهای ایجاد میکنند و تصاویر جنبه انتزاعیتری پیدا میکنند. در این بخش از شعرهای آقای موید زبان بخش اصلی شعر است که به واژگان معنای تازه میدهد یا بهتر است بیان کنم این زبان است که کارکرد معنایی تازهای به واژه میدهد و در بستر یک زبان تازه جان میگیرد. این ویژگی بیشتر در شعر سالهای 40 تا 50 آقای موید بیشتر به چشم میخورد. بهعنوان مثال:
«و در نهایتِ انگشتهای منقبضات/ مرا نهانیدار!» و یا «حالا چگونه بنشینیم/ بی مرکزی که ثقلِ دایره بر او بود؟» و یا «بازوانش/ که خطرناکترین قسمت تابستانند» و یا «در رنگهای صیقلی/ پوستت جهتیاب عشقهای آشفته است» و چه مثالهای دیگری. می توان در خاطر سپرد که شعر موید و شاعران موج نو دهه چهل و موج ناب دهه پنجاه دیگر مرثیه سرایی نیست و این یک گذار نجات بخش شعر فارسی است که از مرثیه سرایی و مدح گویی جان به در برده است. در حقیقت نام گذاشتن موید بر اطرافش زبان موید را میسازد. در نمونههای سطرهایی از شعرهای موید که در سطرهای قبل آوردم، نوعی سانتیمانتالی تغزلی میبینیم که ملیح و گاهی شگفتانگیز است. این نوع نگاه یک ویژگی مهم از برجستهترین خصوصیات شعری موید و دیگر شاعران موج نویی و حتی حجم گرا و شعر دیگریهای برجسته است که تم تغزلی و غنایی در تجربه زیسته انسان شکل میگیرد. این نوع نگاه و رفتار با زبان در کتاب «گلی اما آفتاب گردان» و به خصوص شعرهای «تاب» به بلوغ میرسند و روایت موید در شعرش روایتی مستقل از زبان است و از پیوستگی تصویری برخوردار است:
پارهای از مرا بگیر/در ازای پارهای لبخندی بلور/ که بیگمانترین و بیشرمترین دوران یخبندان را/ میکوبد.
در بسیاری از شعرهای دهه چهل و پنجاه آقای موید نوعی انفجار عاطفه در بین موقعیتهای زیست انسانی وجود دارد که به نوعی گفتگوی درونی ختم میشود و با بهرهگیری از موقعیتهای معنوی و باطنی، تجربه نوعی فرم و ساختار فرهنگی به آن داده میشود. این فرمبندی از همان موقعیتهای تازه ایجاد شدهای بر میآید که دینامیک ترکیبهای استعاری را در خود دارند و این ترکیبها جان تازه و نویی به ریخت واژه میدهد. با این حال پرداختن به شعر آقای موید در واقع پرداختن به یکی از مهمترین سری شعرهایی است که تابویی از دورهای از تاریخ شعری معاصر را با خود به همراه دارد.
لینک کوتاه : |