آلفرد آندرش
ترجمه بهمن بلوک نخجیری


آلفرد آندرش
ترجمه بهمن بلوک نخجیری

آلفرد آندرش(1914-1980) پسر یکی از افسران آلمانی در جنگ جهانی اول و یک نازی بود، که در سال 1929 درگذشت. مدیر مدرسه اش در مونیخ پدر هاینریش هیملر بود. آندرش او را در کتاب «پدر یک قاتل» که پس از مرگش منتشر شد، به تصویر می کشد. آندرش خود به انجمن جوانان کمونیست رفت و آمد داشت و در سال 1930 به حزب کمونیست آلمان پیوست.
 در سال 1933 توسط نازی ها دستگیر شد و چندین ماه را در اردوگاه کار اجباری داخائو به سر برد. از آن پس فعالیت سیاسی را کنار گذاشت و به عنوان تبلیغات نویس در یک شرکت صنعتی مشغول به کار شد. در سال 1935 با آنگلیکا آلبرت ازدواج کرد. اما این ازدواج در سال 1943 به جدایی انجامید. در سال 1944 در ایتالیا از خدمت سربازی فرار کرد و به امریکایی ها پناه برد. او در گزارشی تحت عنوان «گیلاس های آزادی» (1952) به توصیف وقایع آن روزها پرداخت. در دوران پس از جنگ اگزیستانسیالیزم ژان پل سارتر او را شدیداً تحت تاثیر خود قرار داد. آندرش سپس وارد حیطه روزنامه نگاری شد و در سال 1952 با گیزلا گرونویر ازدواج کرد. در سال 1958 به اُنزرنونتال در تسین مهاجرت کرد و از سال 1972 ساکن سوییس شد. رمان های او عبارتند از: سانسیبار یا آخرین دلیل (1957)، قرمز (1960)، Erfaim (1967) و Winterspelt (1974).
«آدم ممکن است همه چیز را درست انجام دهد و از انجام مهمترین چیز غافل بماند».

«خود را روی دست ها نگه داشتن
چشم ها را بستن
و دویدن
آرزویی است، که هر لحظه بر شما هجوم می آورد.
حس می کنید
آمدن عشق را،
آنگاه
دیگر جای درنگتان نیست،
خود را روی دست ها نگه دارید
چشم هاتان را ببندید
و بدوید».

 

   لینک کوتاه :
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :