« حاجی فیروز » / علی جهانگیری

« حاجی فیروز » در اسطوره های قدیم مصر آمده است که وقتی « اوزیرس » خدای رویش و باروری ، عاشق خواهر خویش « ایزیس » گردید ، « ست » خدای شب و خشکسالی بر او خشم گرفت و او را کشت و به چهارده پاره قسمت کرد و به چهارده نقطه پرتاب نمود ، « ایزیس » سیزده پاره ی « اوزیرس » را پیدا نمود و به هم چسباند و او را زنده کرد ، تنها قسمتی را که نیافت آلت نرینگی او بود ، ظاهرا سبزه گره زدن در روز سیزده به جستجوی جفت و پاره ی چهاردهم از همین منشا است ، اما « ایزیس » از « اوزیرس » بارور شد ، وقتی « ست » اعتراض کرد ، گفت من از عشق اوزیرس بارور شده ام ( باکره مقدس باردار ) ، « ست » دوباره خشم گرفت و به خدایان گفت که اوزیرس دیگر قدرت بارور کردن ندارد و نمی تواند خدای رویش باشد و چون تنها مرگ است که نازاست ، پس او را به جهان زیرین فرستادند و فرمانروای مردگان گردید ، اما او هر سال از جهان مردگان و تاریکی ها می آید و با پیراهنی سرخ و چهره ای سیاه و سازی در دست ، بشارت باروری زمین و رویش سبزینه ها را می دهد . داستان این اسطوره از مصر به بین النهرین و از آن جا به ایران باستان و دیگر سرزمین های کهن رسیده است . لازم به ذکر است که دکتر « کتایون مزداپور » نیز ریشه حاجی فیروز را بازگشت از جهان مردگان می داند اما منشا اسطوره را الهه ای به نام « دوموزی » از بین النهرین قلمداد کرده . اما اینجانب بر مبنای سیزده پاره اوزیرس و مراسم سیزده بدر و اینکه او خدای کشاورزی و رویش و سبزینه بوده ، منشا را « اوزیرس » می دانم . پیشاپیش نوروزتان مبارک .
لینک کوتاه : |