داستانی از محمد داودزاده | |
29 خرداد 94 | داستان | محمد داودزاده |
![]() |
"چرا این قدر، همه چیز سیاه است!؟ چون شبی تاریک و بی صدا، که امیدی به صبح نیست! نکند خورشید را، سیاهچاله ای بلعیده است!" می شنوم! همهمه گنگ و مبهمی از دور دست، ناله و شیون زنی را که کمک می طلبد، صدایش چه قدرآشناست! مردی می گوید ...
|
|
ادامه ... |

ویژه نامه ها
![]() |
نوروز 1399 |
![]() |
نوروز 1398 |
![]() |
نوروز 1397 |
![]() |
داستان نوروز 1396 |
![]() |
نوروز 1393 |
![]() |
بهرام اردبیلی |
![]() |
ترجمه اولیس اثر جویس |
![]() |
ساده نویسی |
![]() |
علی مسعود هزارجریبی |
اینجا و آنجا
- گفتگوی کوتاه ایسنا با ضیاء موحد
- فروغ فرخزاد در «وزن دنیا»
- انتخاب هوشنگ مرادی کرمانی بهعنوان نامزد جایزه لیندگرن
- روایت جمال میرصادقی از محمدعلی جمالزاده
- آیا وحشی سرگردان یزد به آرامش میرسد؟
- انتقاد از سکوت فرهنگستان زبان درباره شجریان
- اعلام نتایج اولیه جایزه «شاملو»
![]() |
کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو

![]() |
شرایط درج آگهی در پیاده رو |