شعری از یکتا رفیعی
تاریخ ارسال : 3 تیر 01
بخش : قوالب کلاسیک
نه فقط بوسه، که صد شاخه نباتم دادی
نانم آجر شده بود، آب حیاتم دادی
من که با هر هوسی دست و دلم میلرزید
بر سرم دست کشیدی و ثباتم دادی
شاعری ساده و بیروح و مشوش بودم
آمدی جان به جنون کلماتم دادی
با همان طرز خریدار نگاهی کردی
اعتباری به کسادیِ بساطم دادی
همنشینم که شدی صاحب ذوقم کردی
ارج و قربی به میان حضراتم دادی
زندگی قبل تو یک مردن تدریجی بود*
آخر از این تن فرسوده نجاتم دادی
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه