شعری از میثم ریاحی


شعری از میثم ریاحی نویسنده : میثم ریاحی
تاریخ ارسال :‌ 29 اسفند 00
بخش : شعر امروز ایران

 

 

 

به فردا چای تعارف می کنم
به قبله ام آب
یکی نبات نشانم می دهد و    
                دیگری ناله های جاودانه در خانه
که امروز هیچکدام شفای دردم نبوده اند
شفا برای زخم هایی که برادرانه دوستم داشته اند
برادرانه مرا با شکوه می کردند و
دارکوب ها را          لابه لای درختان ملایم تر ...
صداهایی که اندوه شمشیری در غلاف
دیواری پر از بهار
             و جمجمه ای فرو ریخته بودند
که تنها نشاط شان
زنگ کوک ساعت شماطه دار توست
که هنگام حادثه
               غم را عاشق می کند و
به شبی بی گناه محبت می پاشد
شبی که در میان خطوط دستان تو گم شد
و اوج گرفت            
تا بر تارک سحر بنشیند و
به تاریکی شب بویی      سلام کند
اشتباهی زیبا
که تنها امید روز
           در کرانه های گنجشکی دلشکسته بود
زیرا اینجا
خاورمیانه است
و قلب یک ستاره در کهکشانی دور
همواره برای ما می سوزد
برای ما
که مانند یک نبات
آهسته آهسته در چای حل می شویم و
راز آتش به کبوترها
           در دستان افراشته ی کودکانمان هستیم

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :