شعری از شاعر ترک «آتااول بهراماوغلو»
برگردان از مصطفا شیخپور
تاریخ ارسال : 4 دی 00
بخش : ادبیات ترکیه و آذربایجان
شعری از شاعر ترک «آتااول بهراماوغلو»
(Ataol Behramoğlu)
برگردان از مصطفا شیخپور
آیا من؟ بلی...
آیا من؟ بله...
روزی ترک خواهم کرد درها را، خانهها را، نشریهها را
رنجهایی برجا خواهم گذاشت
گلی سلام خواهد داد...
کوه خوشآمد خواهد گفت...
جنگل تبسم خواهد کرد...
درست از جایی که
یاد آوریها، انتظارات، امیدها و یا ناامیدیها
حرصها، رقابتها وجایی که ناچاری¬هایمان هست
و از جایی که روایتِ محض بازمیماند
شعر آغاز میشود
شعری که مخاطباش هیچکس نیست
شعری که تنها روی پای خودش بایستد
با منطقِ مختصِ خود
که زیبایی خودش را دروناش داشته باشد
اما پای زندگیِ مردم به میان خواهد آمد
زیرا که مردم، موجودِ زندهی بزرگیست...
دریا و افق به میان خواهد آمد
لانههای مورچهها، آسمان و میوه های مخروطی کاج
جداگانه و بالاخره عشقی بیحسد به میان خواهد آمد
یعنی عشقبازی با دریا، بیقیدوشرط، بیپیشداوری و بیحساب
یعنی هزاران سال دراز کشیدن و اندیشیدن
به تمامِ چیزهایی که متولد میشوند، سپری میشوند و زندگی میکنند
تولدش، مرگاش و حیات¬اش
یعنی بیان هرآنچه آرام و بزرگ است
من بودم؟ آری
روزی خواهم رفت
بدونِ درماندگی، بدونِ اشک
نه در پشتِ سر چیزی گذاشته و نه در انتظارِ چیزی در آینده
تنها قلبی به زلالی چشمه باران
این معنای واقعی تعلق به خود است و با قلبی که تنها دلیلاش است
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه