شعری از مایرم تکیهای
تاریخ ارسال : 23 مرداد 99
بخش : شعر امروز ایران
شب
تنیده در جادوی بغبغوی مرغکان
آبزیِ مغموم در هقهقِ تنهایی
تمام نمیشوی چرا
در سینههای گداخته
نمیشوی تمام ای سنگ ابابیل
هفت زن
در مارش تو
نان
و آواز قلندران را
در مارش تو بردند
وقتِ جرقیدنِ انگورهای سرخ
در آن اشارت که کوه کمانه گرفت
و زمان رنگ پس داد
یا طرق مادیان زمان
صورت تو کافیست بر شب
یا اسبِ کهر
افسار تو
در جنبش هوش پریان است
زنها
دایره دایره درون شب رفتند
صدای زنگوله
خزید بر بام
و آنسو
از خرابهنشینها آوایِ
زِنَ زَنْ زَنْ زِنِ زَنْ زَنْ زِنِ زَنْ زَنْ
شب
مار زنگی
زنگ مارها
آه معشوقههای مصری با هفت پیکر
هفت آینه
هفت زنگوله
هفت ماه
در هفت اقلیم به طواف آمدهاند
در روز هفتم
و هفت شیطان
از مریم دور میشود
شب عروس سیاه نقرهکوب
پاشیدهی اکلیل بر اندام
حجله انداخته در بار هفت دزد
در ستارهی هفت دادران
در کورچشمی مادر وقت درزگرفتن از قصهها
اندوه جوگیان از غلغل دیگ
تا زنجیرجیرجیر شاخهها
من ایستادهام
در عبور از خواب هفت پادشاهی
ایستادهام به زخم
یهودی زخم
در باز کن که به تعویذ
نور آوردهام
نور
این پرندگان بیداری
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه