نگاهی به شعرهای منوچهر آتشی
جلال صابری نژاد

تاریخ ارسال : 6 بهمن 97
بخش : اندیشه و نقد
قفسی است شهر
از باران ـ
در دست آسمان!
جلال صابری نژاد
در ادامه راه معرفی شاعران معاصر باید قلم شعر سری هم به اصطبل شعر معاصر بزند تا با اسب نجیب شعر معاصر آشنا میشد باید توجه داشت که منوچهر آتشی در ظهور شعر اقلیم و ترویج و توسعه شعر جنوب تأثیر بسیار زیادی داشته است. آتشی بدون شک راوی داستانهای تاریخی ایلیاتی مردم جنوب به زبان شعر است زندگی او کوچ پر تلاطم نثر به شعر است، شعر آتشی بدون شک آمیختهای از کوچ، فرهنگ، ایمان و عصیان است با تار و پودی به زیبایی قالی ایرانی که همواره ضرباهنگ و تصاویری بی نظیر شعری به سبک نقاشیهای کمالالملک خلق کرده است شعری ریشهمند همچون سرو ابرکوه ایستاده در میان واژهها بیافریند.
اما
هشدار ـ ای نیامده!
که سیب را نچینی!
از باغهای دنیا
که ماهیان رنگی چالاک
چشم ترا به دام نیندازند!
هشدار!
زیرا، تو نیز، چون ما
از روزنه
باید به یک تماشا دلخوش کنی
و یک سبوی نیمه پر از دریا.[1]
«در بیشتر اشعار آتشی جغرافیای طبیعی و تاریخی جنوب کشور به گستردگی منعکس شده است؛ تقریباً شبیه همان کاری است که نیمایوشیج در انعکاس عناصر و پدیدههای طبیعی و محلی شمال کشور در شعر خویش صورت داده است؛ تا جایی که در نتیجه همین مجموعههای آتشی «نحلهای در شعر نو پدید آمد که به شعر جنوب شهرت یافت شعری اقلیمی، سرشار از ریگ، نور، نمک، دشتبانان، اسبها، قناتها و رمه...»[2]
خانهات سرد است؟
خورشيدى،
در پاكت میگذارم
و برايت پست میكنم
ستارهء كوچكى در كلمهاى بگذار
و به آسمانم روانه كن
بسيار تاريكم!
باید توجه داشت که آتشی با استفاده از نمادها و عناصر و پدیدههای اقلیمی شعری، افکار و عقاید و عواطف خود و مردم دوران خود را بیان میکند و مسائل اجتماعی ـ فرهنگی زمانه خویش را نقل و بیان میکند. آتشی در طی سالهای حیات شعریاش بهواسطه دلبستگی شدیدش به زندگی ایلیاتی و غیرشهری، از استعارهها، تمثیلها و مضامین ویژهای در شعر استفاده میکند که عمدتاً با دریا، خلیج، کوه، دشت و بیابان، بیشه و علف، درخت و کلبه، پرچین و اسب، درندگان و پرندگان و نظایر آنها سر وکار دارند و زندگی شهری را سرزنش و تحقیر میکنند.به همین خاطر میتوان گفت او به نسبت شاعران هم عصر و هم ترازش کمتر شاعر سیاسی و بیشتر شاعر طبیعتگرا و جاندارگرای اجتماعی با زبانی خاص که هرچند رنگ و بوی سهراب و گرایشات اخوانی دارد اما زبان مختص به خود و همرنگ مردمان ایلیاتی دارد.
«آتشی صاحب یک رمانتیسم مردانه است. اما دربارة طبیعت و زمان، ذوق رمانتیک دارد و در مسائلی چون عشق جسمانی، ذوقی ندارد. آتشی در نتیجه شهرنشینی، کفاره نامنصفانهای پرداخته است؛ و حتی روستاییگری سابق خود را در تغزل از دست داده است. آتشی به خاطر پیوند عوامل بومی با روح فرهنگی ملی، به خاطر لیاقت و استعدادش در فرماسیون و مخصوصاً وصالی مضامین، شاعری است خدمتگزار و پاسدار فرهنگ و وجدان ملی.»[3]
گیسو میان پنجره بگذار
دارم به فتح خواب تو میآیم[4]
اکنون بنشین
تا، باری از آن چه هست سخن بگوئیم
از دروغ بگوییم که حرام است اما
مانند قارچ از فراز دیوارهایمان بر میخیزد
آن گونه
که جای گندم و گل سرخ را تنگ کرده است
همین![5]
سخن سبزینه و مهر بیهوده است
کسی درختها را به باغبان آتش فروخته است، تا زمین
همیشه قلمرو ثعلبها[6]باشد.[7]
عرفان برگرفته در شعر آتشی تلفیقی از آیین زرتشت، میترایسم و اسلام است بدون شک آتشی همچون سهراب جاندارگراست و همین امر منجر به گرایشهای ناسیونالیستی در شعر او شده است تا جایی که از شاهنامه و اساطیر کهن و داستانهای دینی بر پایه تفکر دین اسلام برای پیشبرد شعرش بسیار بهره میبرد نجابت کلام شعر او همچون اسب ایرانی کاسپین است. بیان نیمایی و لحن عاشقانه و ترکیبهای همگون نو و بیبدیل در شعر کلام آتشی را فراگیر کرده است. آتشی در شعر واژگان باستان گرایی منحصر به خود دارد که از آنان میتوان «قلعه»، «اسب»، «ورد»، «دیو» «صخره»، «دریا» و از شخصیتهای اسطورهای شعرش میتوان به «سهراب»، «سیاووش» و « اسفندیار» اشاره کرد و از درختان «درخت سدر»، «سرو» و «گز» و از گلها «شقایق» و از حیوانات بومی «پازَن» و «پلنگ» و «دُرنا»بهره وسیعی در شعرش میبرد. و همین تکنیک شعری آتشی است که مختص به خود اوست.
ای شب به من بگو
اکنون ستارهها
نجواگران مرثیة عشق کیستند
هنگام عصر بر سر دیوار باغ ما
باز آن دو مرغ خسته چرا میگریستند؟[8]
او بهخوبی توانسته بود با شعر امروز ایران همسو و موازی حرکت کند به همین خاطر کمکم در گذر زمان از کاروان شعر نیمایی رختِ بسته به رودخانه شعر سپید ایران میپیوندد و در این مسیر سرودههای قابل تأملی را میسراید. باید توجه داشت که منوچهر آتشی از پرکارترین شاعران معاصر زمان ما بوده است دفترهای شعر او آغشته به کلام عشق، اعتراض و سراسر هیاهو و شور است او بدون شک تأثیرپذیری ملموسی از اخوان ثالث در برداشتهای شعری و واژگانی داشته و اشتراک کلامی زیادی با همه دارند «شهر سنگستان» آتشی همان شهر سنگستان اخوان است و ناسیونالیسم آتشی همان ناسیونالیسمی است که اخوان و دیگر شاعران سبک خسرانی از جمله سیاووش کسرایی در شعر بهره میبرده است. آنچه بیشتر از همه عناصر شعری آتشی پر رنگتر است تاریخ است تاریخی چندهزار ساله با آیینها و فرهنگ ایرانی و زندگی به سبک اقوام ایرانی که در تمامی اشعار آتشی نمود پیدا کرده و ردپایی از خود برای ما بر جای گذاشته است. به همین سبب میتوان گفت او روایتگر قصههای تاریخ به زبان و کلام شعر است.
حالا به من بگویید
کجای دریاها جنگ است
که رودخانهها باز
با آستین پر از سنگ میروند.[9]
از شعرهای موفق آتشی میتوان به «چراغ»، «عهد»، «چاه کن»، «بر ساحل دیگر»، «بیدار»، «پرسش» ، «آهنگ دیگر»، «انسان و جادهها»، «گذرگاه»، «حکایتی است»، «مرغ آتش»، «میتوانیم به ساحل برسیم»، «آواز کودک گستاخ»، «بیبهار سبز چشم تو»، «تو چرا پنجره را...»، «ترانه دیدار»، «هشدار »،«سوگند»، «آنان که مرگ را سپری»، « نقشهایی بر سفال»، «شروه»، «حرام است عشق»، «سرود پرندة کیهانی»، « ثعلبها و سیاووش»، «کابوس در پارک»، « از آن چه هست»، «فرصت»، «شعر بی نام»، «سرود راهزن پیر» و ...که نمود زبان خاص آتشی و شعرهای معاصر با زبان و بیان شعر جنوب هستند اشاره کرد. بدون شک آثار شاعر گران قدر منوچهر آتشی تأثیر بسزایی در پیشرفت شعر معاصر ایران داشته است که میبایست نسل جوان با مؤلفههای شعری و زبانی او آشنا شوند تا بتوانند به بالندگی در شعر برسند. به نمونههای موفق از زبان و قلم توانای این شاعر ارزنده توجه کنید.
تو چرا پنجره را میبندی؟
تو چرا شاخه جوشنده یاس ما را
به عیادت سوی دیوار تمام شهر
به عیادت سوی بیمار تمام شهر
سوی بیماری نامیمونی هر خانه
بر نمیانگیزی؟[10]
من در مصاف مرثیهها اسب گریه را،
از دشتهای دور صدا کردم
اینک ز عمق باغ
پاداش سالهای شقاوت
آن سرو نور باران میآید.[11]
منابع:
آتشی، منوچهر، مجموعه شعر جلد اول،تهران : انتشارات نگاه، 1390
آتشی، منوچهر، مجموعه شعر جلد دوم،تهران : انتشارات نگاه، 11386
[1]هشدار، از دفتر آواز خاک"، منوچهر آتشی، جلد اول
[4]آتشی، منوچهر، مجموعه شعر جلد دوم، شعر سرود راهزن پیر، ص 1203
[5] آتشی، منوچهر، مجموعه شعر جلد دوم، شعر از آن چه هست ، ص 1166
[6]ثعلبها گیاهی است هرزه در جنوب که بر مزار مردگان و در گورستانها فراوان میروید.
[7]منوچهر آتشی، مجموعه شعر جلد دوم، ص1144
[8] اشعار منوچهر آتشی، پرسش، ص150
[9]اشعار ممنوچهر آتشی، سه پرسش
[11]رؤیا،از دفتر آواز خاک"، منوچهر آتشی
لینک کوتاه : |
