نقدی بر رمان "ملکان عذاب " از ابوتراب خسروی
نعمت مرادی


نقدی  بر رمان نویسنده : نعمت مرادی
تاریخ ارسال :‌ 28 اسفند 93
بخش : اندیشه و نقد

نقدی از نعمت مرادی بر رمان ملکان عذاب از ابوتراب خسروی

بی شک ابوتراب خسروی یکی از نویسندگانی است، که سعی در واگویه کردن، اتفاقات تاریخی دارد.استاد توسیم روایت های موازی و پیچیده، طوری که با خلاقیت و چیره دستی ، شخصیت ها، زمان و گذرش را در هم ادغام کرده، تا خواننده به ملال گذر زمان ، کمتر پی ببرد. نویسنده به وسیله ایجاد و ساخت سه روایت موازی سعی دارد تا بتواند، بوسیله ایجاد قدرت تعلیق ، و روایت های که مثل بافه ای در هم تنیده شده، برای مخاطب هیچ راه گریزی برای رویایی با این تاریخ بجانگذارد، تا خطوط موازی سوژه داستان، دربه عین لفافه بردن شخصیت های اصلی و تیپیکال و رو کردن همین شخصیت ها ، در طول این سه روایت ، بدون اینکه لطمه ای به ساختار کلی رمان و اندام واره ای درون متنی وبیرون متنی ان وارد شود.ملکان عذاب،بعدازرمان اسفارکاتبان و رود راوی سومین رمان برجسته از این نویسنده شیرازی است، رمانی که آغاز آن شخصیت پردازی خوب نویسنده شروع می شود نویسنده با روایت زکریا در دوران کودکی آغاز می کند،  وبعدمخاطب رابا روایت های گوناگون مواجه می کند،روایتی از ارباب رعیتی ، روایتی از تاریخ، از تاریخ 28 مرداد ، از زنی که ، مردهای زیادی یا به عبارتی دیگر ، خان های زیادی در زندگی او سرک می کشند، ایجادخرده روایت های درهم تنیده، ایجاد روایت زکریاو هم زمان با همین روایت،  روایت پسر ذکریا و عشق هولناکی که می خواهد او را به ورطه نابودی بکشاند ، روایتی از ژاندرمی که پدر اصلی ذکریا محسوب می شود، روایت خود زکریا در مورد پدر و همچنین روایت پسر زکریا در مورد زکریا، روایتی نسل در نسل از پدران تا پسران ، روایت های خوش ساخت ، موازی و درهم تنیده ، روایتی از قتل سرهنگ سلیمی و ایجاد و ایجاد تحقق بخشیدن به معنا، و ایجاد ابهام های هنریکه در لایه لایه رمان وجود دارد .«ملکان عذاب» در نگاه اول رمانی تاریخی از چند نسل است که روایت می شود ، ولی از زیر لایه متن درمی یابیم که شاید قصد نویسنده این نبوده ، و او به دنبال طرح سوالی بزرگتر در ذهن مخاطب است، ایجاد طرح یاپرسشی در باب هستی شناسی واهمچنین ایجاد شک هایی فلسفی ، برای راویان در طول روایت و بسط دادن هیمن بحث های هستی شناختی در روایت های از گذشته راویان ، و ایجاد بینامتنیت  یعنی شکل گیری معنایی در متن روایت  ، توسط روایت های دیگر ، ایجاد دگردیسی متنی ، و اینکه روایت اصلی متن در میان روایت های دیگر متن که آنهاهم در خود، روایت های دیگری دارند ، شکل می گیرد ، و می تواند از بافت معنایی خاستگاه هر متن یا روایت چیزی کاملاً جدا از مابقی روایت ها و روایتی تنیده در اندام واره روایت کلی متن باشد . در ساختار و بینا متنی ملکان عذاب بینا متینت جدا از متن وجود ندارد ، و این چفت و بست و در هم تنیده شدن ، تا جایی که پیش می رود که متن اصلی ، با خرده روایت تنیده در متن اصلی ، یک هویت واحد را شکل می دهند ، ملکان عذاب ، به دور از هر دلالت گری مشخص و یگانه یا به تعبیر دیگر، به دور از معنا تک واحدی است . خاستگاه نویسنده در ایجاد بینا متن در مرحله اول ، ایجاد تکثر های معنایی بوسیله نشانه ها در بافت زبان و روایت کلام است ، که به گفته رولان بارت که می گوید ، تکثر معنایی ربطی به وحدت موضوعی پیدا نمی کند ، این بینا متن است که باعث ایجاد لایه در روایت ، و ایجاد ساختاری چند صدایی و ، چندگانگی معنایی و تکثر معنایی در متن می شود ، پس طبق نظر بارت این بینا متنیت است ، که با ماهیت چند آوایی (یعنی پولیفونی از نظر باخیتن واستر و فونی که پایه گذار همین بحث بوده است) که چند بعدی بودن ، موجب می شود ، تا متن روایت دارای ویژگی های چند معنایی شود ، پس می توان از گفته بارت این نتیجه حاصل می شود ، که کار مفسرو منتقد و مخاطب ، یافتن این معنای مرکزیت یافته و واحد نیست ، بلکه تکثر معنادر بافت روایت باعث می شود ، تا هر شخص در فرایندی که قرارمی گیرد ، معنایی از معنا های گوناگون را کشف یا حتی خلق کند. ابو تراب خسروی نویسنده خوش فکر است ، که وقایع عینی و ذهنی را با پوست و استخوانش درک کرد ه ، معرفت یا شناخت دقیقی از وقایع و شخصیت هایش و همچنان رابطه بین آنها در طول روایت دارد ، او زبان و لحن آنها را می شناسد ، و ماهیت هر اتفاقی را بوسیله چرخش زاویه دید های متعدد برای عوض کردن راوی و فضا خوب بکار می برد . او نویسنده ای است بستر فرهنگی تاریخی خانقائ عمارتی و صوفیان معمار،و نحوه رفتار مراد و مریدان را خوب درک کرده است ، و بوسیله عدم قطعیت و ایجاد شک در قتل سرهنگ سلیمی ، باعث ایجاد خلق موقعیت و همچنین فضا سازی ذهنی وعینی خوبی می شود، تا واقعیت های بیرونی را خوب گره بزندبه واقعیت های ذهنی. استفاده از ذهن و صور خیال در رمان ملکان عذاب باعث شده ، تا راوی های به بیان غیر مستقیم معنا های پوشیده در متن ، و ارزش تصویر سازی های دیداری و شنیداری ، بوسیله نماد ، نشانه ، و کنایه دست پیدا کنند و در عین خوانش باعث ایجاد شگفتی در مخاطب بشود . آن شگفتی ممکن حتی تناقضات رفتاری درونی شخصیت ها باشد. به طور مثال در حین خوانش به عنوان مخاطب دچار همین تناقضات رفتاری می شدم،ولذت می بردم. او برعکس خیلی از نویسندگان هم عصر خود، وجوه انسانی بعضی از شخصیت ها را کاملا سیاه نمی داند. او دقیقا می داند در همین شخصیت ها وجوه انسانی خوب هم وجود دارد. یعنی برعکس نویسندگان کلاسیک که یک شخصیت را قهرمان و سفید نشان می دهد و یکی را ضد قهرمان و کاملا سیاه یا بد نشان می دادند، او شخصیت پدر را که روح بد یا پلیدی دارد و دارای ماهیتی این چنینی است. در صحنه ای کاملا سفید و به آن، روح انسان دوستانه ای می دهد. صحنه یا تصویری که مقابل روستایی که به غارت و یغما رفته است. می ایستد و بعد روی خاک، همین خاک ابدی سجده می کند و طلب بخشش، مخاطب یا خود می اندیشید پس آن همه روح پلیدی که در شخصیت پدر وجود داشت، به کجا رفته، و انگار با شخصیتی روبرو می شوی که هیچکدام از آن کارهای وحشتناک را انجام نداده است. وجودی شاید خاکستری، انسان های دچار شک، ماندن بین خوبی و بدی ، شر و خیر ، وهمه این مولفه ها دست به دست هم می دهند تا شخصیتی ساخته شود. در متن زندگی کند و باعث ایجاد شگفتی در مخاطب شود. وگاهی هم تناقضاتی در ساختار کلی و جزئی برخی از مولفه های شکل گرفته در رمان پیش آماده است ، که یک کم نگران کننده است شبیه بعضی از تاریخ ها ، همان طور که در بالا اشاره کردم، آغاز رمان با روایت کردن راوی ای شروع می شود که بعدها می فهمیم زکریاست  ، روایتی که در آغاز مخاطب را دچار گیجی و گنگی می کند ، به شوهران و شخصیت ها می پردازد ، روایت شمس را بیان می کند و بعد دست مخاطب را میگیرد و در شگفتی که ساخته است ، شریک می کند ، مخاطب دچار کشف و شهود می شود ، دچار شگفتی و از تکنیک های نویسنده نهایت لذت را می برد. وقتی می فهد آنچه را که تا به حال خوانده است ، دست نوشته ای زکریای پدر بوده که بنا بر وصیتی که کرده است ، پسر وظیفه خود می داند تا آن رابه طور کامل و مشخص در اختیار همه قرار دهد. خسروی نویسنده ای است که تمثیل ها ، حکایت ها ، فرقه ها را خوب می شناسد ، او به وسیله این شیوه ، با زیرکی سعی در ساختن ، نشانه ، وکنایه دارد ، تا بتواند بار هنری بیشتری به رمان بدهد. شیوه ای استعاری یا کنایه ای که پیشتر نمونه هایی از آن در اسفار کاتبان دیده ایم ، تابه زیبا شناسی زبان و تاویل های متن بیافزاید. در نقدی در روزنامه شرق خواندم که آقای خلیل درمنکی به عنوان نویسنده نقدملکان عذاب ، آقای ابوتراب خسروی را یک نویسنده کلاسیک معرفی کرده است ، درنمکی باید بداند وقتی در مورد (( ملکان عذاب )) نقد می نویسد ، به این توجه کند که قضیه 28 مرداد ، یکی از خط روایت ای رمان است ، که کاملا اتفاقی تاریخی و معاصر است. آیا اگر نویسنده ای به مسائل روزمره و آپارتمانی نپردازد ، نویسنده ای کلاسیک است. دوران دانشجویی ذکریا با اتفاقات شهریور 20 درهم آمیخته شده است و پا به سن گذاشتنش همراه می شود با کودتای 28 مرداد سال 1332 و در همین راستا خرده روایت سرهنگ سلیمی ودستگیری اش در جریان28مرداد.و مبحث دیگر اینکه داستان کلاسیک از اوایل سده هفدهم آغاز می شود ، و تا اوایل سده بیستم ادامه دارد. از مولفه های که در داستان های کلاسیک به چشم می خورد روایت های خطی بازمانی کاملا خطی تر ، با یک شخصیت واحد ،که بیشتر به چشم قهرمان در داستان حضور پیدا می کند و فعال است ، و بر همه چیز داستان  تاثیر می گذارد. سوژه ای واحد دارد ،و پایان بندی ای کاملا مشخص ، و بیشتر از زاویه دید دانای کل و در بعضی از رمان ها یا داستان های کوتاه از دانایی محدود به ذهن یا سوم شخص استفاده می شود. دارای گره گشایی و گره افکنی و طوریکه در بالا گفتم پایان بندی کاملا مشخص ، ایاواقعا رمان ملکان عذاب روایتی خطی است؟ یا شکسته و درهم تنیده که در درون روایت های خود روایت های هم رو است می شود ، آیا زمان در این روایت های نسل به نسل خطی و یکنواخت است ، یا شکسته و ویرانگر ، اساسا در این رمان هابا طرح یا سوژه اصلی ای روبرو نیستیم ، تمام کلان روایت ها و خرده روایت می تواند تنه اصلی یا طرح اصلی باشند و به طور کلی هر کدام متمایز از هم ،  نوعی فروپاشی و ویرانگری رادر طرح اصلی رمان رقم می زنند. بطوریکه هیچ انسجام ونظم کلاسیک  گونه ای رخ نمی دهد. استفاده از جریان سیال ذهن که یکی از تکنیک های داستان های مدرن و پست مدرن است ، در این رمان کاملا مشهوداست ، در هم ریختگی ذهنی بعضی از شخصیت ها در طول روایت ، در ساخار زبانی رمان و استفاده از فلاش بک های که نماین گر گذشته است ، گذشته ای که در آن تفکرات ادراکات هر کدام از شخصیت ها را از محیط بیان می کند، همان اتفاقاتی که در ذهنشان پیش می اید و بدون هیچ توجه ای واقعیت های گوناگون ، گاهی با بهم ریختن نحو و ترکیب کلام در زبان روایت جاری می شود ،

اما ما دقیق می دانیم تمام این اتفاقات در یک زمان کلاسیک به صورت کاملا ساختارمند و منظم در روایت جاری می شود، و باز به قضیه 28 مرداد بر می گردد ، که یکی از بزرگترین اتفاقات تاریخی معاصر است ، که هنوز بعد از گذشت چند دهه از آن ، از آن به عنوان یکی از کاربردترین اتفاقات تاریخی معاصر یاد می کنند و هنوز هم خیلی از تحلیگران سیاسی ، اجتماعی و برخی از جامعه شناسان و تاریخ دانان در مورد آن تحلیل های زیادی دارند ، پس می توان گفت ابوتراب خسروی با این مولفه هایی که در بالا اشاره شد ، به هیچ وجه نمی تواند طبق گفته آقای درمنکی نویسنده ی کلاسیک باشد ، و تمام سوژه های که استفاده می کنند کاملا معاصریت دارد و این رمان ساختاری از دال هاست و نه ساختاری از مدلول ها ، زمانی با آشفتگی نشانه ها و حتی فراوانی نشانه ها بر ایجاد تاویل و شکلی خاص از ابهام های هنری که در ذات رمان جاری شده است ، زمان بندی به صورت قطعه قطعه شدن روایت ، قطعه ،قطعه می شود ، و گاهی همین قطعه قطعه شدن باعث ایجاد پریشانی در زبان ،روایت و مکان می شود تا مخاطب گاهی با زمان های  بی ربط در این رمان مواجه شود ، و در بخش پایانی ممکن است شخصیتی در صحن یکی از همان عمارت ها محو شود ممکن است به جای دیگری سفر کندو ممکن است نتایجی اتفاق بیفتد و روحش در روح پسران یا نوه ها یش حلول کند ، همه اینها ممکن آست اتفاق بیفتد ،اتفاقی ماوراء طبیعه ، زمین دهان باز کند و انسانی در آن محو یا بلعیده  شود و بعد مخاطب باتلاقی چند صدایی و چند روایتی مواجه شود که هر کدام از روایت ها، روایت دیگری را قطع می کند ، تا خط داستان شکسته شود ، تا فرم به خودی خود شکل گیرد ، فرمی که از همین تکنیک ها شکل می گیرد ، تا نویسنده به وسیله همین فرم و ساختار به دنبال تمی بومی و حتی بدوی گرا باشد ، و مخاطب را با عدم قطعیت روبرو کند تا از آن حالت کلی گویی ها مطلق کلاسیک دوری کند ، و به سمت  نسبی گرایی در متن حرکت کند ، تا شخصیت های ملکان عذاب هر کدام نهادی از شیوه خاصی در روایت باشند با زبان و لحنی متفاوت.

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :