شعرهایی از تی. اس. الیوت
ترجمه ی رزا جمالی
نویسنده : رزا جمالی
تاریخ ارسال :‌ 3 تیر 01
بخش :
شعرهایی از تی. اس. الیوت
ترجمه ی رزا جمالی


مردانِ پوک
تی. اس. الیوت به ترجمه‌ی رُزا جمالی

 

۱
 

ما مردانی توخالی هستیم
ما را پُر کرده‌اند
که بر هم تکیه زنیم
کله‌هامان از کاه پر شده، افسوس!
صداهای خشکمان وقتی که در گوشِ یکدیگر پچ پچه می‌کنیم
ساکت است و بی‌معنی
شبیه باد در علفِ خشک
یا پاهای موش بر شیشه‌های شکسته
ذر شرابخانه‌ای خشک.
 
شکلی بی‌حالت
شکلی بی‌رنگ
نیرویی بی‌حرکت
صورتی بی‌حرکت.
 
۲
 
چشمانی که در خواب نمی‌توانم ببینمشان
در سرزمینِ وهم آلودِ مرگ
این‌ها پدیدار نمی‌شوند
آنجا، چشمانی هستند
نورِ خورشید بر ستونی شکسته
آنجا، درختی تاب می‌خورد
و صداها در باد می‌پیچند
ثابت‌تر از ستاره‌ای که به خاموشی می‌گراید.
 
بگذار که نزدیک‌تر نباشم
در قلمروی خیالیِ مرگ
بگذار که همچنان بپوشم از قصد
این لباسِ مبدل را
ردای موش ، پوستِ کلاغ ،چوبدست‌های شکسته در مزرعه
آنچنان می‌کنند که باد با آن‌ها
نه پیشتر-
 
نه آن آخرین دیدار
در سرزمینی به گرگ و میش
 
۳
 
این سرزمینی مرده است
این سرزمین کاکتوس است
اینجا تصاویرِ سنگی
بلند می‌شوند و درمی‌یابند
آنچه را که از دستِ مردی مرده بر می‌آید
گرگ و میشِ ستاره‌ای که رو به خاموشی‌ست.
 
آیا شبیه این است
در قلمرویِ دیگری از مرگ
به تنهایی برخاستن
داریم چه نازک می‌شکنیم
لب‌هایی که می‌بوسند
به هنگام دعا و سنگ‌هایی شکسته‌را.
 
۴
چشم‌ها اینجا نیستند
چشمی اینجا نیست
در این دره‌ ستارگان دارند می‌میرند
در دره‌ای گود
آرواره‌هایی شکسته از قلمروهایی گمشده
 
در این آخرین مکان دیدار
ما با هم دنبالِ چیزی می‌گردیم
و از گفتن پرهیز داریم
و بر کناره‌ی رود که برآمده است جمع می‌شویم.
 
بی هیچ منظری
جز اینکه چشم‌ها پدیدار شوند
چون ستاره‌ای جاودان
یا گلِ سرخی پُر پَر
در قلمروی گرگ و میشِ مرگ
تنها امیدی‌ست برایِ مردانی خالی
 
۵
 
حالا می‌چرخیم دورِ انجیر سوزنی
انجیر سوزنی... انجیر سوزنی
حالا می‌چرخیم دورِ انجیر سوزنی
به ساعتِ پنجِ صبح
 
بین ذهن و واقعیت
بین حرکت و انجام دادن
سایه‌ای می‌افتد
که این قلمرو از آنِ توست
 
بین درکِ  و خلق
بین احساس و واکنش
سایه‌ای می‌افتد
زندگی بسیار درازست
بین هوس و انقباض
بین توانایی و وجود
بین اصل و فرود
سایه‌ای می‌افتد
و این قلمرو از آنِ توست
 
زندگی از آن توست
که برای توست
 
اینگونه‌است که جهان به پایان می‌رسد
اینگونه‌است که جهان به پایان می‌رسد
اینگونه‌است که جهان به پایان می‌رسد
نه با صدایی بلند که با شیون و مویه.

بازگشت