سه شعر از لارنس دارِل
به ترجمه ی غلامرضا صراف
نویسنده : غلامرضا صراف
تاریخ ارسال :‌ 4 اردیبهشت 04
بخش :
سه شعر از لارنس دارِل
به ترجمه ی غلامرضا صراف

سه شعر از لارنس دارِل

ترجمه غلامرضا صراف

 

شعر مصری

 

و امروز مرگ به خانه می‌آید.

امروز بر آب‌ها،بادبان غروب،

مرگ می‌آید و چشم چلچله

زیر سقف عظیم‌تر و تاریک‌تر

از این بوی مرگ نیست.

 

حواری از آب گذشته.

دانه‌ی بلوط کاشته‌اند.

در مِلک مرمرین ِایونیان

چشمه پیانوی دریا را می‌نوازد،

و کنار ِساعت فیلسوف ِهندسه‌دان

با جامه‌ای سپید گام برمی‌دارد حالی که مرگ

در چشم چلچله چندک زده است.

 

به سگ‌ها پوزه‌بند زده‌اند.مسیح،

به دروازه‌ی بیرونی خیره است،محافظ ما.

بین زادگان و نازادگان می‌آرامم.

پدر،مادر،نوزاد تک‌شاخ

شفاعت می‌کنند و در تعمیدم حاضر می‍‌‌شوند.

بر من ببخشایید.

من دوستانی در جهان مردگان دارم.

 

ایونیان=قومی یونانی ساکن آن سوی دریای سیاه.(دائره‌المعارف دانش‌گستر.)

 

سطرهایی برای موسیقی

 

نیمه‌شبان بتاز،

خورشید خویش را خواهی یافت.

اینک در کدامین سلاح افتاده

نطفه‌های آلو و فلفل‌دانه؟

زاده و نازاده شهادت خواهند داد

بر زهری که می‌لیسد گندم‌زار را،

یا در قرع زرین خربزه

نغمه‌ای را تکرار می‌کنند

که یوزپلنگ را از پستان تاریک مادرش پروار می‌کند.

 

نیمه‌شبان بتاز

و گنجشکان را بشمار.

کدامین کس بال‌هایی عظیم بر کشتی نوح نهاد؟

کدامین کس مهمیز زد بر آن اسب تک‌شاخ؟

تنها زنانی با ران‌هایی چون گورماهی،

نطفه‌ی مرد اندوهان را می‌پرورند،

که با دیوهای خویش صادق باشند.

با دیوهای خویش صادق باش.

 

لیموهای تلخ

 

در جزیره‌ای از لیموهای تلخ

آن‌جا که تب‌های سرد ماه

از گوی‌های تاریک میوه‌ها شعله می‌کشند،

 

و علف خشک زیر پا

یاد را می‌آزارد

و عادات نیم ِعمر را مرور می‌کند

 

بهتر است باقی را ناگفته گذاشت،

زیبایی،تاریکی،گرمی

به پرستاران ِدریای پیر رخصت می‌دهند

 

یادهای خواب خویش را حفظ کنند

و سر مجعد دریای یونان

آرامش‌اش را همچون اشک‌هایی نچکیده حفظ می‌کند

 

آرامش‌اش را همچون اشک‌هایی نچکیده حفظ می‌کند.

بازگشت