دو شعر از علی جهانگیری
نویسنده : علی جهانگیری
تاریخ ارسال :‌ 25 دی 99
بخش :
دو شعر از علی جهانگیری

۱
هیچ است دیگر
می‌توان هر لباسی تنش کرد
کفش پارسالی‌اش هیچ‌وقت کوچک نمی‌شود
تا کمر فرو رفته بودیم در پسماندهای هیچ
انگشت کرده بودم در سوراخ‌ها
هیچ اگر مضربی از صفر بود
هیچمان بزرگ‌تر نمی‌شد
صفر سوراخ است
مثل وقتی که عاشق نیستم
اما دلم برای معشوقه‌ام تنگ می‌شود
هیچ گاهی اشک می‌ریزد
انگشت می‌زند پای تمام نوشته‌های ناخوانده
هیچ خوشبخت ما
هیچ هالوین و نوروز و لایک
هیچ را آویخته‌ایم به دیوار
هیچمان، هیچ‌تر بشود





۲
کجای تماشائیم؟
طناب را بردند
چهارپایه را بردند
درخت را بردند
ما هنوز آویزانیم 

بازگشت