نقدی بر کتاب گزارش روزانه خورشید
اثر صدیقه سالاری
به نگارش عارف معلمی
نویسنده : عارف معلمی
تاریخ ارسال :‌ 10 اسفند 98
بخش :
نقدی بر کتاب گزارش روزانه خورشید
اثر صدیقه سالاری
به نگارش عارف معلمی

نقدی بر کتاب گزارش روزانه خورشید
اثر صدیقه سالاری
به نگارش عارف معلمی

گزارش روزانه خورشید یک شعر بلند است که در سال ۱۳۹۷ توسط انتشارات دوات معاصر منتشر شد. در این کتاب گاه راوی در جلد خورشید به مانند فردی مشاهده گر دغدغه ها را بازگو می کند و گاه خود در آن حضور دارد. ساختار شعر نامتمرکز ، و متشکل از چند هسته است که از مهم‌ترین آن ها رنج ،پوچ گرایی، مرگ اندیشی و مضامین سیاسی است که موتیف مقید کار اند.راوی دائما در حال تغییر است، و هر راوی در شعر شخصیت زبانی خاص خود را دارد.گزارش روزانه خورشید مثل جاده ای ست که شما را به پیش می برد و چاه های عمیق در مسیرتان می گذارد به عبارت دیگر شعر حرکتی طولی دارد با نقاطی که عمیق اند.

۱.)موتیف های مقید
نگاه رنج آمیز به انسان و اشیا ،سیاست،پوچ گرایی و مرگ اندیشی از درونمایه های مهم اثرند. خورشید،رنج و خون از کلماتی ست که بیشترین بسامد را دارد.خورشید گاهی بعنوان محلی برای انگشتان قطع شده کارگر بکار رفته و از آن بعنوان نگاه رنج آمیز به انسان یاد می کند و گاه مثل یک رهبر برای مضامین سیاسی و اجتماعی نوری که تمام کلید ها را دارد و نشانگر راه است .فرم و محتوا در هر فضا با تغییرات خود همراه اند بیانی که یک فرد دارای لکنت و یا یک کودک دارد مرتبط با شخصیت و فضای خود است و نگاه شاعر به شعر به مانند موجودی زنده است که در عین یکپارچگی تفاوت ها را بازگو می کند.

الف)رویکرد رنج آمیز به انسان و اشیاء
مثال می زنم خون را برای رگ ها/صمغ را برای درختان/رنج را برای انسان
قدرت بینش و آفرینش شاعر سبب شده رنج بعد نامحدودی به خود بگیرد‌‌ و سطحی به آن نپردازد.
_جوانی انسان همراه با جماعت می رود/یال اسب است هر آنچه از دل ریش ریش شده ی زخم به جا مانده
.......
_باد جارچی هایی دارد که رنج را فریاد می کشند .زنجره جارچی هایی دارد که درد را فریاد می کشند.
.......
ازدیاد راه شیری در راه راه پیراهنش/هجمه ی سکوت انتهای قلم اش
.......
شکل رنج بین انسان و سایر موجودات و اشیا جریان پیدا کرده و نا محدود شده .شاعر از سیالیت ذهن خود برای این مهم بهره برده است.

ای پلاسمای اضافه آمده از حساب روز قیامت /قلبی که مصادف بود با سال خون و خونریزی /آنچه در خورشید می سوزد انگشتان قطع شده ی کارگران نیست ؟
............
توجه شاعر به عنصر بلاغت در شعر سبب شده تاثیر پذیری اثر قابل توجه باشد برای مثال در سطر (آنچه در خورشید می سوزد انگشتان قطع شده ی کارگران نیست؟) شاعر می توانست به خبری هم بیان کند اما سوالی کردن سطر در اینجا تاثیر گذاری و سپیدخوانی را افزایش می دهد.
ب)رسیدن ایدئولوژی به جهان بینی
شعر هایی که حالت دوره ای دارند هنگام شروع یک سری احساسات شروع و بعد از آن تمام می شوند مثل خیلی از شعر های سیاسی اجتماعی و شاعران اینگونه شعر ها که یا شعر را به سمت شعار می برند یا آنقدر منفعل عمل می کنند که هرروز به سمت تعهدی می روند که به دوششان گذاشته شده بجای اینکه تعهد را ایجاد کنند .از نظر محتوا مراحل خاصی شعر های دوره ای دارند مثل امیدواری برای تغییر فضا،بحران و آغاز خون ،اندوه از دست دادن قهرمان ها،حسرت ها و یادبود ها‌و آرمانگرایی به شکلی که انگار اتفاقی نیافتاده است در اشعار این کتاب آنجا که از سیاست صحبت به میدان می آید عمیق است و از عقیده ی بر دوش و ایدئولوژیک به جهان‌بینی رسیده است هر چند سیاست بخشی از این کتاب است و این کتاب صرفا سیاسی نیست.
در خون تو نوشتند ((سرخ)) کار های بسیار دیگری دارد
دریا،خون تو را آبی خواست
در خون خود نشسته تا از میانه ی راه باز گردم


و مصدق، تنفس مصنوعی می دهد به چاه نفت
مصدق بر سر چاه های نفت دردِ دل می کرد
مصدق بر سر چاه های نفت گریست
مصدق در قصه های لیلی و مجنون، چاه نفت دید
شقایق های وحشی بر نفت
خونابه ای از خون و نفت
خونابه ای از خون و فقر
خونابه ای که تا زانو می رسید
و سکوتی که درخت پیشه کرده بود سبز بود
.........
کسی از تیره ی سبزینه ها
هرز می رفت در گیاهِ مامِ وطن
هرز می رفت با سکه های اصحاب کهف در خون
((کسی از کسان ما))تحصن کرد در گل
((کسی از کسان ما )) تحصن کرد دورِ دستانِ خود
_ حتی گل های ما مردم دار بودند
............
_رنگ به چهره ای که داشت از همرنگ جماعت شدنش بود با مدد از الهه هایی از رنگ دهانه ی غار را انقلابی بزرگ فرض کردند و هجوم بردند به درون غار

پ)پوچ گرایی
این نگاه گاه به عناصر طبیعت و هستی و گاه به انسان است
(( بیهوده است شب ))/بیهوده بود بلندیِ گردنِ زرافه/بیهوده بود نور/نور که در تمام فرصت ها کلید دارد
............
روزی که سقراط نبود در آتن، تجمع آدم ها فقط تجمع سلولی بود/خون ها همیشه در روایت ها می روند/سرسپردگی آخرین حمله ی خونی به من بود/آخرین باز مانده نازی ها خون بود/سفیدیِ اسبی که بدل به پارچه سفید و تمیز شده بود
............
_گل ها،به بیهودگی آراسته می کنند خود را/ گلها،همهمه ای از بهار به دست می دهند/دهکده ای از صدا ساطع می شود

ت)کافکاییسم و زندگی سازی
سیطره مرگ اندیشی و کافکاییسم در ادبیات مدرن غیر قابل انکار است.شاعر مرگ را به زندگی پیوند زده و به شکلی دموکراسی متنی ایجاد نموده او در کنار مرگ فرصتی برای زندگی قائل است. مثل نفس زدن های رنگ پوست اسب بعد از مرگ
و تو/ اسب سپیدت نویدی بیش نیست/اگر بمیرد/سپیدی اش به نفس نفس می افتد
.....
مرگ،آدم دیگری از ماست.مرگ،وقت اضافه ماست


۲)زبان و روایت
به طور کلی شعر به زبانی متوسط سروده شده نه ساده و نه پیچیده اما با توجه به بهره گیری از چند صدایی از ساده به کمی پیچیده در جریان است از بهره گیری های دیگر در زبان ناهنجاری ها و قافیه گردانی ها و شیئی کردن کلمات نام می توان برد ابتدا به بررسی روایت در شعر می پردازیم روایتی که شکلی خطی دارد با نقطه هایی در سراسر این خط که مخاطب را به عمق می کشاند.
الف.پلی فونی)
راوی دائما جا عوض می کند. نحوه ی بیان راوی ها و صداهای شان پرداخت و توصیف شده است. گاه با بهره گیری از دیالوگ شاعر به چند صدایی دست یافته هرچند لزوما هر شعری که دیالوگ دارد نمی تواند چندصدایی باشد‌ چند صدایی جزو دیالوگ نیست اما دیالوگ نه همیشه اما می تواند جزو چند صدایی باشد. بنابراین دیالوگ نه صرفا اما می تواند چند صدایی ایجاد کند اگر با تمهید به توصیف و پرداخت هر صدا شاعر دست یابد:
_ روی گونه هات برآمدگی روح دیده میشه
گریز من از آدم هاست ؛ رفتن خون
گریز از بدی هاست ؛ رفتن خون
_ دلم می خواهد با خون برم اطراف قلبم بست بنشینم...

انقلاب ها جلوی رشد سلول های سرطانی را می گیرند
_صدام گرفته توی عضله؛عضله ی آدم رو عید قربان منقرض می کنه
_ این نقطه ی کور همون سلول های آدم نیستند؟
اعمال خشونت مین در صحاری ِمجازیِ باید

ب. دموکراسی متنی)
راوی اگر درباره سپیدی صحبت می کند فرصتی برای سیاهی هم می دهد و از نگاه بالا به پایین ِ صرف فاصله می گیرد
روزِ داوری، به رنگِسپیدِ این لباس نزدیک است/روز داوری، به رنگ سیاهِ این رنج نزدیک است
.......
سلول های انسانی و غیر انسانی/سلول های مغز؛ای برجِ عام نشین/ای کاخِسفیدِخون
........
در آینده ای که پیش روی گلوله است
در آینده ای که پیش روی سرو است
برگ بیدی ِ بر سطحِ هوشیاری مرد

بهره گیری از زبان را می توان به سه بخش کلی در این کتاب تقسیم کرد:
الف.ناهنجاری های زبانی
در این کتاب می توان به سه نوع ناهنجاری زبان اشاره کرد
[ ] ناهنجاری سبکی
وقتی شاعر با تمهید زبان شعر را به زبان لگو یا محاوره تغییر می دهد
تصاعدی بالا رفتن ابرها
تصاعدی بالا رفتن فشار خون
_تو میدونستی،گردش خون برای رفتن به صحراست

پرندگان همانطور که از شاخه های درختان می پرند از ذهن ما هم می پرند؟
_ پرندگان وقتی از ذهن ما می پرند تصویرشون باقی می مونه ولی درخت نه

[ ] ناهنجاری نوشتاری

بی قراری اسب ها بود
بی قراری اسب ها اسب ها اسب ها

نوع نوشتن در سطر دوم به منظور اجرای ازدحام و ازدیاد ابژه بکار گرفته شده است

[ ] ناهنجاری واژگانی

[ ] _نیل
_نیلِ مغروق در شیرِ زنانِ مصر
_نیلِ مغروق در خونِ دلِ آسیه

با استفاده از تکنیک شکست و بسط کلمات شاعر عبارت شیر زنان به شیرِ زنان تبدیل کرده و در واژگان ناهنجاری ایجاد کرده است


ب.)قافیه گردانی
استفاده از کلمات هم قافیه به گونه ای که تصنعی عمل نکردند
بلخ،تلخ بود روی زبانم.بلخ تلخی مدامِ زبانم

زبان از روی زیان بود
_حتی زبانه ی آتش لکنت نگرفت و تجزیه شد

پ)شیئی کردن کلمات
_چگونه حرف نور و روشنایی و روشنایی را پیش بکشم به اتاقم ؟/_با تکرار ِ مدام ِ خورشید/-چه کنم که سایه ی درخت ،شوم نشود؟/_با عمل فتوسنتز
.......
خورشید بعنوان یک کلمه تنها در این سطر ها نیست و جسمیت یافته شاعر اعتقاد دارد با تکرار کلمه خورشید اتاقش روشن می شود

ماهی رو باید با آبشش صدا کرد که نمیرد
.......
از هزارپایی که معنای رفتن بود

۳ )زیباشناختی
شاعر در فاصله مطلوب زیبا شناسی را با مخاطب قرار داده او از فراسوی چیزها می گذرد اما نه به اندازه‌ ای غرق در انتزاعی صرف و نه آنقدر قشری و سطحی .از قدرت آفرینش و خلاقیت در تصویر سازی ها استفاده شده بعضی تصاویر تک وجهی اند یعنی بجز خود و آنچه شرح می دهند مفهوم عمیقتری وجود ندارد :(گاهی آسمان رعد و برق شکسته ی نستعلیق بود)که تصویری با خلاقیت و کشف و ارتباط شمایلی بین رعد و خط نستعلیق است.و گاهی تصاویر القامحور نه صرفا معنا محور و حسی اند :(و بعد ها،رودخانه ها به فرشتگان پیوستند و زیبا شدند)

بهره گیری از مضامین شیمی در شعر که درونی شدند و به زیبایی رسیدند :
مولکول های آب را جزیره ای در حرف ها پنداشتی
.....
انبار ِگوگردِ خورشید؛ راه های پر از تاول ما نیست؟
انبارِ گوگردِ خورشید؛ سینه های پر تاول نا نیست؟
شنیداری ضرب زده حد را با بلندای آسمان نفتالین گذاشته اند در رنج
.....

استفاده از حس آمیزی ها از دیگر ویژگی‌های این کتاب است: (درخت از ریشه تا نهضت جنگل اش/ درخت از ریشه تا بلندای بامش/ سرودِ سبز می خواند).(سرود باد تاریک است/سرود باد ملی ست).(خانه را با صدا تزیین می کنند)

بهره گیری از تشخیص:(رودخانه دنباله روست /باد دنباله روست/ خون دنباله روست ).(عقب نشینیِ کوچه ها و خیابان ها از همه ی جنگ ها/عقب نشینی رگ ها از جنگ های داخلی ).(دهکده ام که نیمی ات خائن بود و با رودخانه رفت و سگ های ده ات شب ها نگهبان ِخونِ توی رگ بودند.

گروتسک نوعی زیبا شناسی است با ترکیبی از طنز و ترس و مضحکه البته که هر تصویر غول آسا و طنز آمیزی گروتسک نیست در فارسی بیشتر به زهرخند ترجمه می شود در این کتاب گروتسک به وفور وجود دارد و درونی شده است:(خورشید،غول یک چشمی بود که مسیر انقلاب را بر پوست های مان نشان می داد).(اگر در خویش رها می شدیم خون می برد مارا.اگر در جنگل رها می شدیم؛سبز می برد مارا).( تولد دروغ بزرگی بود/ خورشید جدی ست؟).(وقتی گله ی چشمان خرگوش قل می خورد بر زمین).(بلعیدن یونس انگشت به دهان ماندن ِ نهنگ است)

 

 

۴.)طنز
از طنز قسمتی در بخش زیباشناختی ذکر شد شاعر از این مقوله در کتاب سود جسته است. آیرونیک و پارودی از طنز هایی هستند که در این کتاب می توان مشاهده کرد

الف.)آیرونی
نوعی طنز که آنچه گفته می شود واقعیت اصلی نیست مثلا شما در یک روز برفی از خانه بیرون می آیید و می گویید چه گرم است!
کسی بهار را با دستان تو اشتباه گرفته و به دوستی فشرده
.....
بهار به شکل اشتباهی برای ابژه متصور شده

دارکوب آنقدر نوک زد به درخت که لایه اوزون سوراخ شد
......
دلیل طنز آمیز و غیر حقیقی برای سوراخ شدن لایه اوزون در این سطر مشاهده می کنیم

ب.)پارودی
نوعی طنز که با تغییراتی در اشعار گذشته ایجاد می شود
من،پری دریایی را دیدم که از چاه نفت نقل قول می برد.من، نفت کش هایی را می دیدم که نقلِ قول می بردند
که با استفاده از ساختار شعر صدای پای آب از سهراب و با بیانی طنز به اجرا در آمده

من قطاری دیدم،روشنایی می برد
من قطاری دیدم،فقه می برد و چه سنگین می رفت


۵.)آندروژنی
مرد و زن توام ، که به شکل صفات و المان ها می تواند ایجاد شود.
سلول های بدن وقتی کار می کنند زنانه کار می کنند یا مثل کار کارگر ها در معدن
در این قسمت سلول های بدن هم می توانند مرد و هم زن باشند که شاعر از حکم پرهیزی و عدم قضاوت برای ایجاد این فضا بهره برده است

۶.)اسطوره زدایی
جسارت شاعر برای کنار زدن منطق فرهنگی و ایجاد منطق زیبایی در شعر قابل توجه است گاهی اسطوره زدایی در نوستالژی هاست گاهی شخصیت ها و مسائل انتزاعی.(و تو اسب سپیدت نویدی بیش نیست /اگربمیرد سپیدی اش به نفس نفس می افتد).(گردن کشی زرافه از زندگی /زردِ کش و قوس آمده از پاییز) .( خدایان حاصله از کنارِ هم چیدنِ صفاتِ انسانی در تو).(سرِ انسان از ازل یک باخت محسوب می شد).(تنها خورشید بود که دچار روزمرگی شده بود)

۷.)پرسپکتیو
چند میدان دید به یک ابژه مثلا در کتاب جایی خورشید بعنوان ستمگر است که آتش به جان آدم ها می گذارد جایی بعنوان رهبر و نشاندهنده ی راه و یا نگاه از چند زاویه به کوه :( کوه بالا رفته است به قصد عروج /صدایش را بالا برده است به قصد عروج/ دستانش را بالا برده است به قصد عروج). و یا چند زاویه دید برای سینه :(سینه قهر خورشید بود /سینه ملامت آفتاب بود / سینه یک عادت همیشگی بود/ سینه را خوانده ای /سینه را از بر خوانده ای/سینه ای منقوش از نقاشی های باستان/سینه ای حکاکی شده از سینه ی سینه سرخ)
۸.) چند تاویلی
دو یا چند معنا را میتوان در سطر ها برداشت کرد جدا از اینکه کل اثر چند معنایی است و می توان چند برداشت از آن داشت فلسفی اجتماعی سیاسی و.... در اینجا به سطر هایی که چند تاویلی دارند می پردازیم

وقتی ادم درون خودش می شکند ساختار شکنی می کند

اینجا می تواند شکستن از نظر هرمنوتیک به چندین تفسیر برسد به شکل سطحی ساختار و خود آدم و به شکل عمیق سنت ها و غرور و عواطف.

خلق تنگ کردنِ خلیج فارس در تنگه ی هرمز
با فشار خون
با فشار وارده بر خون /خون می رسد به سطح آسمان/خون سوراخ های لایه اوزون را می پوشاند /_چو افتاده بود خون بین الهه ها و اسطوره ها در آسمان/رودخانه ها،بحث را پیش می برند )

خلق تنگ کردن خلیج فارس به تنگه هرمز هم به معنای رفتاری و هم به معنای جغرافیایی می تواند باشد و ادامه دادن بحث توسط رودخانه ها بجز معناهای سطحی به معناهای جریان یافتن یا پویایی می تواند باشد.

کتاب گزارش روزانه خورشید یک شعر پلی فرمی پلی تمی با ذهنی سیال است .

 

بازگشت