شعری از فرزانه شهفر | |
نویسنده : فرزانه شهفر تاریخ ارسال : 28 آذر 99 بخش : |
خائن است این چمدان
هی بلند میکنم نظر
و هنوز
همهچیز
سرِ نابهجای خود ایستاده
چمدان خائن است
نترس
مثل شیر
چکه میکنم
نتِ یگانهی این دهان
به گلوی دیوار
آوار میریزد
پرندهی گردن دراز
سر خم میکند
تا عصا بردارد از زمین کسی
نه...
مثل شیر چکه میکنم
در روزهایی که گناهشان
بر نیامدنِ آفتابِ بی دست و پاست
از پس ایوان ورشکسته
خائن است این چمدان
دهان که باز میکند
پُر میشوی از دهان کجی به سفر
لو رفتهاند
تمام بلیطهای روی دست مانده
کنارِ دستِ آن که دیگر پرستو نیست...
بی مهتاب میشود جزیرهی ماه
ستونها بوالهوس میشوند
میریزند.