شعری از حسین زاهدیان
نویسنده : حسین زاهدیان
تاریخ ارسال :‌ 6 مهر 04
بخش :
شعری از حسین زاهدیان

 

 

شب نبودن تو قد کشیده است کنارم
شبی که سایه دوانده‌ست روی صبر و قرارم

شبی که آمده از روزهای خاطره‌خیزت
شبی که آمده از انتظار روزشمارم

شبی که آمده با آیه‌های وحشت و حیرت
شبی که آمده تا پلک روی هم نگذارم

شبی که آمده با ابرهای دلهره‌زایش
که من دوباره بترسم، که من دوباره ببارم

شب نبودن تو مردنی‌ست سخت و نفس‌گیر
شب نبودن تو شیونی است روی مزارم

تو نیستی که ببینی شب نبودن خود را
تو نیستی که بگویی چگونه تاب بیارم

خزان، خزان بزرگی‌ست؛ بی‌مروت و بی‌رحم 
تو نیستی، خبری نیست از امید بهارم

شب نبودن تو، آه این همیشه‌ی غمگین
شب نبودن تو، آن شبی که دوست ندارم

بازگشت