شعری از حبیب حسن نژاد
نویسنده : حبیب حسن نژاد
تاریخ ارسال :‌ 22 مهر 99
بخش :
شعری از حبیب حسن نژاد


به: درویشِ ترم چهارم


به شعله تا نزدی: "سوختم، مذاب شدم"
مگو که:" ناسِره در من نماند و ناب شدم"

فریبِ صاف ضمیران هنر که نیست؛ چرا
هزار نقشِ پریشان زدی بر آب:"شدم"

چو گُل بیا و در آتش سرایِ خار بسوز
سپس بگو که: "بیایید، من گلاب شدم! "

به قطره ای نرسیدی که: "بحر یعنی من"
به ذرّه ای نرسیدی که: "آفتاب شدم"

هنوز فاصله داری - نصیحتی بکنم -
مگو که: "عشق به در زد، من انتخاب شدم."

بازگشت