شعری از بهاره رضایی
نویسنده : بهاره رضایی
تاریخ ارسال :‌ 17 دی 89
بخش :
شعری از بهاره رضایی

همین جا چادر می زنم

 

پشت ِ ابرم

این روزها.

محو و کم رنگ.

با سایه های باد

با تنم؛

زخمی ِشمال ِ نگات.

پشت ِ ابرم این روزها

و همه چیزی به گریه منتهی می شود ؛

بوی خزر

خزر ِ خوب ِ خودم.

صدای باران ؛

دخلم را در می آوَرَد.

صداهای عجیبی می شنوم این روزها :

گوش می کنم ؛

صدای نفس های تو

وقتی گم می شود

در تعلیق ِ بازدم ِ من.

اصلاً در همین جا

چادر می زنم.

هر لحظه

چیزی کشف می کنم

و از این شهود ِ مُدام،بیزارم.

می خواهم چهارزانو

روبه روی نسخه ای از کابُل ِ صدات

سکوت کنم

و همه چیزی

به وحشتم بیندازد،این روزها.

بازگشت