شعری از اﻟﻬﺎﻡ ﮔﺮﺩﻱ | |
نویسنده : اﻟﻬﺎﻡ ﮔﺮﺩﻱ تاریخ ارسال : 1 اسفند 95 بخش : |
دستم ﭘﻨﺞﺷﻨﺒﻪي ﻏﻤﮕﻴﻨﻲست
از اداره بازﻣﻲگردد
و نام كوچك من
مدير را ﻧﻤﻲترساند
نام كوچكم
در دستِ همكارم
در برﮔﻪها و ﺑﻴﻤﻪها
كار كوﭼﻜﻲست، بزرگ ﻧﻤﻲشود
پناه ببر
به ليوان
كه با جراحى پلاستيك، موج برﻣﻲدارد
و در صورتش عرقِ دريا پيداست
ﭘﻠﻪها
كه تا شكستگى ﻣﻲآيند
و ﻫﻴﭻوقت از شمارش دست برﻧﻤﻲدارند
نگاه كن به داربستِ ساختمان
وقتى سرگرم زندﮔﻲست
و مساﺣﺖام را تنها ﻣﻲخواهد
نگاه كن به اين شهر
به صبحى كه از لوﻟﻪها بالا آمده
با آبى گرم
با آبى سرد
صورتم، صوﺭﺕهايش را ﻣﻲشويد.