شعری از احسان نعمتاللهی | |
نویسنده : احسان نعمتاللهی تاریخ ارسال : 30 فروردین 98 بخش : |
سه قطعه فروخوردگی، بهزعمِ مَجدَلیّه
(۱)
چه ناخواسته لغزید
خواستنیهات
تا نیمکرهی کشآمدهای/ از نگاهم،
میان ورّاجیِ سکوت
ننداخته سوزنی
به کاهدانِ زنانگیات
که پیچید شیههای
در ارتعاشِ کلافی زهرآلود/ از پشت،
و خون به آبراه کبوتران
لَختیده
و مُشت...
(٢)
دوشیزهی نازا!
انعکاسِ روزهایت
از منشورهای مشیّتِ رجعت
به مَطلَعِ برگریزان
تنگتر میشود،
بمان به بودنت
که سو-سویِ میرآبِ معلول
از مادرانگیِ توست...
(٣)
ریش-خندِ خونین
و صَفیرِ صیقلیِ صبحدمان،
تنها و تنها سهم زنیست
که تهکشیدهیِ پنهانیِ فنجانم را
وجب میکرد
و پیشاپیشِ نیلبکهای خشکیده
گردهافشانیِ ستارهها را اشاره،
به ما که در پوستِ خود/ غریب
با دوستت دارمهای آنسویِ تخت
عریانیِ این گسل را
جریحهدارتر از شبَحی شدیم،
یادگارِ آینههای بی رُژ...