شعرهایی از هوشنگ چالنگی | |
نویسنده : هوشنگ چالنگی تاریخ ارسال : 11 دی 95 بخش : |
اینجا ...
اینجا پرندهها
در یک شعاع محدود
پشت حصارهایی از آهن
خود را،
با زندگی تازه خود وقف دادهاند
اینجا
وقتی که (طرح صبح)
بیاعتراض حتی گنجشکی
مردود شد!
گنجشکهای پیر که دیگر
حتی صدایشان هم فرتوت گشته است
در چارچوب پنجرهها (شب) را
در یک مرور سطحی میخوانند
***
اینجا نگاه کردن
تا زیر بیرقها آزاد است
اینجا،
برنامه تفرج فوج پرندگان
بر لوحهای بزرگ منقوش است
اینک تمام سطح بودن
در امتزاج نور
و بوی گردههایی مخلوط
- در دستها-
با رفتن سریع،
و بازآمدن تکرار میشود
......
اینک (آرام بودن) در اینجا!
اینک (آرام مردن) در اینجا!
با ناخن نحیف گنجشکان
و سینه نرم کبوترها
اقرار میشود
مجله فردوسی
شماره ۸۱۵- ۹ خرداد ۱۳۴۶
سرود کهنه
اینک دوباره من
خود را قرار میدهم آهسته
در کوچه- در برودت- در باران
همچو گیاه کوچک خمیازه
که از دهان پر گس من در باد
اینک دوباره شب
با آنهمه سخاوت بیپایان
مانند یک رفیق فروتن
با من به سازش و مدارا
و من سرود کهنه خود را
که یک سرود ساده و تکراریست
در گوش او به زمزمه میخوانم
..... ای شب
ای اگه از تمامی اندوهم
من از تمام راز تو آگاهم
دیگر مرا نیاز به صبحی نیست
من خویش را کنار تو میخواهم
مجله فردوسی
شماره ۷۵۴-۱۰ اسفند ۱۳۴۴