سه شعر از کیوان طالبخانی | |
نویسنده : کیوان طالبخانی تاریخ ارسال : 14 فروردین 99 بخش : |
1. گذرگاه
جا میگذارم از تو
پاهایم را که از فاصلهای
در سایهات ادامه میگیرد شب
قدم درونِ اضلاع گمشدهات
در تو بر آسفالت
ادامه میگیرم
قدم
درونِ
اضلاعِ گمشدهات
که میرود در انحنای ستاره
و برق میزند کشیدگیات در شهر
از من گذشت
اندوهِ در گذر
پیش از آنکه با سایه نور را بشکافم از روشن
و شکلِ نور در تو را بکشانم
در تابشِ نگران
سرگردانیِ سر
تا پای مرا
از تو شدن
عبورِ از خطوطِ یگانگی
بیهیچ فاصله
از من.
2. پرنیانِ آب
پا که زمین بگذاری
پا بگذاری
دشت در پای تو به حرکت میآید
میآید در تو سبز میشود
و شاپرکها در هوا بچرخانی
هوا بچرخانی
آسمان به نزدیکی
آسمان به تنت
ترمه میشود از آبی
میدویّ و میرقصی
و طنین چرخشت از نور
چند چندان آبی.
نخی کلافِ ابریشم
در دستهای من
آهوانه دویدنِ پاهات
که میدوی و میرقصی
کلاف در کلاف در کلاف
میرهانیام.
وقتی که عور در میانِ درختانی
با آن دو چشم
دو چشمِ بازیگوش
که شکارِ کس نمیشود اما
میدرد و میرود و دشت را با
بریدههای تنهایش
میزارد.
دشت را تنها میزارد.
در دم که فروبستم
میزاردم
در چهقدر نمیتوانستم
انگشتم را که عقب
و مردّدم را مکرّراً
در هجای تو ادا کردنِ هجاهای تو
نمیتوانستم.
نشستم پس
خیره به آبیِ روبهرو
و آغوش گرفتم شکوفهها را
هرسو.
3. کبود
اصابتِ صدا بر
عریانیِ کلمه
رفتارِ سطر را دیگرگونه میکند
پس این واگویه را بلندتر بخوان
که وقتِ سرودن
شب به اشیا سرایت کرده بود و
ماه را نگاه میکردند سایهها
در انتظار مرگ خویش
و کسی نبود تا
شدّت فاجعه را
از روی سینههای غبار نشسته بلند کند
در قفس ماندنِ سینه
به صدا اسارت میدهد
و واژهها را در چارچوب میکوبد
تا زبان
بریده
بریده
واژه واژه
واژه های در خون غلتیده.
ای کبود!
قسم به انقباض
به عفونتِ لاله در دهان
که حرفها در فک پوسیده است
و بسته است
دری که از شکافِ آن
چارسوی دایره را
به نظاره نشستیم.