سه شعر از نرگس باقری
نویسنده : نرگس باقری
تاریخ ارسال :‌ 22 خرداد 99
بخش :
سه شعر از نرگس باقری

۱
مصادف بود با لیل‌ الرمادی
مدام پوستم را به تأخیر انداختم
از خریده‌ القصر
خودم را به خودم می‌کوفتم
تا جریده‌ العصر
همه‌ی تکه
پاره‌ها را که نمی‌ریزم بیرون شما ببینید
هر سوی شهر تیزی در گلو
آتش در شومینه شلاقی در سینه
خشکی در سرفه و
داغ در بینی
نه! زخم آن نقطه‌ای است که تاریکی از آن بیرون می‌رود
روشن می‌شویم
و حالا می‌دانم کجای سینه‌ام می‌سوزد
آمده بودم تا تعجب‌هایم تمام شود

۲
دیگر این نیمه به ایفای نقش من مایل نیست
بگذار در نیمه‌ی دیگرم باشم
تاریکی را با خودم یکی کنم
و بال روسری‌ام را بپیچانم
بگذار در آغوشی تقلّا کنم که نیستی
و بوی خاک از دهانم برخیزد
تنت باشم در نیمه‌ای که نیست
تمام شوم در دیگری که ندارد تو
دهانت؟
فاُمُّهُ‌ الهاویه!
...
میان لبت قطره‌ی خونی داری
می نوشم
آتش می شوم

۳
بخوابان از گوشم بخوابان
که جز تکانه‌های لب‌ نمی‌بینم
ای نامت با نفس‌هایم از کلمه‌اش جدا
از همه‌اش جدا
ای این‌ همه ماهی که پریدن گرفته‌اند از درونت
از درد که برمی‌گردم سردترم از ابر
از زخمی در روح
که مثل رودی در خود نمی‌گنجد امّا
دریا نمی‌شود

چرا آن ماهی آزاد که در تنم رها کردی
خلاف آب‌ها شنا می‌کند هنوز؟

بازگشت