| دو شعر از صالح بوعذار | |
| نویسنده : صالح بوعذار تاریخ ارسال : 4 دی 99 بخش : |   | 
۱
یلهگی نگاهش
حریقی سفید
          در لجههای تنم،
                    افروخت
تمام گوزنها،
از دهلیزهای نمورم،
کوچیدند؛
به عصر یخی دستانم
آه
گلههایی در من
خودکشی کردند؛
در آستانهی آب و آتش تنم...
◾️   ◾️  ◾️
هنوز
میشنوم؛
آوای سرخشان را
هنوز میشنوم...
۲
در هجوم چهرههای سیاه
بر پیشانی بادهای سرخ؛
پیراهن سپیدت
کبوتری ست
که عاشقانه بر شانههای تکیدهام
 مینشيند
اما
دریغا دریغ
 باد
- این دیوانهی لجوج -
تنم را
با تیغ عبث
شخم میزند
و درختان
ایستاده میمیرند؛
در سپیدهی شبنمهای خونین!