درنگی بر مجموعه داستان «با رنگی بدون اسم» اثر سارا محمدی نوترکی سریا داودی حموله |
|
نویسنده : سریا داودی حموله تاریخ ارسال : 27 آبان 00 بخش : |
...غم های بزرگ آدمهای ساده ...
درنگی بر مجموعه داستان کوتاه«با رنگی بدون اسم» اثر سارا محمدی نوترکی
سریا داودی حموله(شاعر، منتقد ادبی، و پژوهشگر فرهنگ مردم)
داستان «با رنگی بدون اسم»(1)مشتمل بر یازده داستان کوتاه است، که در عین استقلال موضوع، از لحاظ فضاسازی می توانند به هم پیوسته باشند.
داستانهایی که در سبک رئالیسم نوشته شدهاند، و در رفت و آمدهای زمانی(جریان سیال ذهن) شکل می گیرند. این آدمها توقع زیادی از زندگی ندارند، در روزمرگی غوطه ور هستند. روحی غمگین دارند.
نثر داستان ها روان و ساده است، و درد و رنج های بشری بر جذابیت آن افزوده است. در این جهت بیشترین تم روایتها مرگ اندیشی است، و مضامینی نظیر درد، غم، دوری، مویه، سوگ، فراق و رویا... در طول مجموعه تکرار میشود.
سارا محمدی نوترکی در لحن و فضاپردازی موفق است. حوادث و اتفاقات یک منطقه را به رشته تحریر در آورده است. شیوه داستان از طریق زاویه دید محدود نوشته شده است. به معضلات اجتماعی و خانوادگی زنان، و عذاب و رنج مردان هم نگاه جزیینگری دارد.
گاه واقعیتهای پیرامون نویسنده در روایتها انعکاس مییابد. روایتهایی از جامعهی سنتی را به تصویر کشیده است. در این راستا راوی دغدغههای شخصی را بیان می کند. روایت گر دغدغههای انسانی پردرد است، که واقعیتهای زندگی را بازتاب داده است. با زبانی طبیعی، روان و ساده از یک جغرافیای بومی صحبت می کند. سعی دارد در ورطهی خاطرهنویسی نلغزد. گاه داستان از تجربههای اجتماعی و فردی گرفته است، و با لحن بومی نگاه جزیی نگر به توصیف وقایع میپردازد. گاهی فضای بومی(نیمه شهری ـ نیمه روستایی) را توصیف کرده است. در این راستا مضامین بازآفرین اتفاقاتی است که در گذشته اتفاق افتاده است.
از عناوین شعرگونهی داستان ها میشود نتیجه گرفت، که نگاه شاعرانه، متن را در وضعیت شعر گونه قرار داده است. هم چنان که ازجریان سیال ذهن هم استفاده کرده است. گاه به سمت بیوگرافینویسی شخصیتها میرود.
داستان «چی رو باید خاک کنیم» راجع به زندگی سادهی آزاده و بهرام است. آزاده آموزگاریست که علاقه مند به موسیقی هم است. اما گرفتار اما و اگرهای جامعهی سنتی است، و سایه سنگین شوهر را همیشه بالای سرش حس میکند.
این داستان توصیف عینی از فضا است. معضلات زنان جامعه، و نگاه متعصب مردانه را توصیف میکند. در این رئالیسم گرایی به سمت خاطرهگویی رفته است: «مردها توی حیاط روی غلیظی چای،آب می ریزند. زن ها برای عکس بریده ای که به دیوار تکیه داده شده است، با صدای بلند مرثیه می خوانند.»ص 21/ داستان «چی رو باید خاک کنیم»
داستان «بعد از هجده سالگی» دو روایت در بطن خود دارد، که در جریان سیال ذهن شکل می گیرد. داستان مردی ست که همسرش را از دست داده و بنا به نوع زندگیش زن دیگری اختیاری کرده است. در این میان پسرش نایب ناراضی و گاهی عصیان گری میکند. این آدم ها از طبقه متوسط و گاه فقیر جامعه هستند. که در بطن مشکلات شخصی خود میباشند: « دایره های قرمز، لکه های قهوه ای، لک و پیسهای ظرف های رویی همه توی ذهنش حلاجی میشوند. صدای سابیدن قند روی زعفران نایب را دنبال خود کشانید. پدر داشت آماده می شد: «امروز پنج شنبه است!»ص 26 / داستان «بعد از هجده سالگی»
درداستان«دریا برنمیگردد» رستم به دنبال خوابی که همسرش تهمینه دیده است، به سمت رودخانه میرود. همسرش خواب دیده دریا به خانهاش آمده است، مرد از این رویا برآشفته میشود. در عالم رویا پسر غواصش را میبیند، که به صورت یک پرنده روی درخت حیاط نشسته است.
داستانهای نوترکی قهرمان ندارند، گویا قهرمانهایش در جنگی بودهاند که فقط خبر مرگ آنان را میداند. گاه در پی زنده کردن حماسههای جنگ است. از نام رستم و سهراب و تهمینه، به الگویی اسطورهای پناه می برد. و تِم غم و اندوه مرگ را بر داستان میپاشد.
رویا پردازی در این داستان نمود بارز دارد. موضوع داستان برگرفته از موازین سنتی و اعتقاداتی است. داستانی که ریشهای در اعتقادات و باورداشتهای اقلیمی دارد.
این تیپ آدمها مصایب جنگ بر زندگیشان تاثیر زیادی داشته است. اما در این وضعیت با تبدیل به درخت شدن جاودانگی پیدا کردهست. و همین باور برای تسکین درد و رنج شان کافی ست: «چشمانش ماهی های ریز و درشت را دنبال می کند. چند سنجاقک روی نیلوفرها آرام گرفته اند. بوی شقایق سرخ می آید. هنوز چشم هایش در رودخانه می چرخد. کف رودخانه پر از صدف بود.»ص33/ درداستان« دریا برنمیگردد
داستان «نباید توضیح داد» برگرفته از زندگی معلمی است، که از زاویه دید دانش آموزی بیان میشود: «نگاهم را از روزنامه بیرون انداختم. فکر نمی کرذم با آن رنگ و رخساره ی زرد و نحیف هنوز زنده مانده است.»ص 56/ داستان «نباید توضیح داد»
با توجه به آیین و رسوم، سنت و باورداشتها، نویسنده به داستانها پرداخت میکند. به فضا و توصیف نوعی هویت و رنگ بومی بخشیده است. زمان و مکان در هر داستانی مشخص است. لحن و زبان روایی، محیط و طبیعت طبیعی و عینی فضاسازی شده است. به طوری که این تیپهای داستانی را هر گوشهای از جامعه میتوان یافت.
در این نوستالژیک سرایی آدمها بین برزخ مرگ و زندگی دست و پا میزنند. آن چنان که غم و رنج انسانهای سنتی مداوم است، در این جهت این آدم های ساده، غم های بزرگ دارند.
پی نوشت:
1- با رنگی بدون اسم، سارا محمدی نوترکی،نشر نصیرا، چاپ اول 1400.