جهان رازآلود و فانتزی عباس محمودی در مجموعه داستان «رمزخوان» | |
نویسنده : سید حمید شریفنیا و شهاب عموییان تاریخ ارسال : 4 مرداد 04 بخش : |
![]() |
جهان رازآلود و فانتزی عباس محمودی در مجموعه داستان «رمزخوان»
سید حمید شریفنیا و شهاب عموییان
این مقاله گفتوگوی خلاصه شده میان سید حمید شریفنیا و شهاب عموییان دربارهی مجموعه داستانی «رمزخوان» اثر عباس محمودی را بازتاب میدهد که توسط دوستی مشترک از صدا به متن تبدیل شده است. این مجموعه که شامل بیش از ۳۰ داستان کوتاه است، با بهرهگیری از ساختارهای پستمدرن، زبان شاعرانه، و نگاه استعاری، تجربهای چندلایه از ادبیات معاصر فارسی به دست میدهد. در این گفتگو، کوشش شده است ساختار روایی، عناصر داستانی، نگاه فرامتنی، و درونمایههای مشترک این مجموعه بررسی شود تا تصویری از «رمزخوان» محمودی در عرصهی داستاننویسی ارائه گردد.
ساختارهای چندوجهی و پیچیدگی فرم
در نگاه نخست، داستانهای «رمزخوان» کوتاه و گاه روایی ساده دارند. اما ساختار آنها واجد پیچیدگیهای درونیست که در بطن روایت پنهان شدهاند. هر داستان، مانند پازلی تصویری بزرگتر را بازنمایی میکند. برخلاف بسیاری از داستانکوتاههای معاصر که بر یک موقعیت یا ایده تمرکز دارند، داستانهای محمودی لایهمند، چندرشتهای و دارای چند سطح معناییاند. این ویژگی ساختار کلی مجموعه را به ساختاری غیرخطی و پیچیده تبدیل میکند.
یکی از وجوه قابل توجه در فرم این داستانها، ترکیب زمانهای مختلف روایی و خلق ساختارهای دَوَرانی است. زمان در روایتهای محمودی غالباً خطی نیست، بلکه دارای پیچوتابی ذهنی و حافظهمحور است. روایتهایی مانند «خانهی اجدادی» یا «برفک»، نشان میدهند چگونه خاطره، کابوس و اکنون در هم میآمیزند و زمان را بدل به مفهومی سیال و نامطمئن میسازند.
در داستانهایی مانند «کاخ تابستانی»، فضاها و مکانها نه صرفاً پسزمینه، بلکه عناصری فعال در خلق روایتاند. این کاخ، استخر، سینما، و زیرزمینها همچون لایههایی از ذهن ناخودآگاه شخصیتها، خواننده را وارد سفری درونی میکنند. ساختار مارپیچی روایت در «رمزخوان» (نام داستان و کل مجموعه) بهویژه در بخش پایانی، ما را به درکی اسطورهای از راز، حافظه و مرگ میرساند.
زبان، روایت و سبک نوشتاری
یکی از دستاوردهای مهم این مجموعه، زبان منحصربهفرد و سبک نوشتاری شاعرانهی آن است. نثر محمودی واجد موسیقی درونی و وزن ادبی است. در بسیاری از داستانها، جملهها بلند، متراکم، و توصیفمحورند. استفاده از زبان تمثیلی، تشبیهات چندلایه و تکرارهای آگاهانه، فضای متنی را از سطح واقعگرایانه فراتر برده و آن را بدل به تجربهای حسی میکند.
در داستان «حلزون»، نثر شاعرانه و ریتم کند آن، کاملاً با موضوع داستان ــ بازگشت به پوسته و سکون ــ هماهنگ است. این نوع زبان در داستانهایی چون «معجزه در ملأ عام»، «خانهی اجدادی» و «وايکينگها» نیز حضوری ملموس دارد:
«اول پای چپ و بعد پای دیگر را در آن فرو برد و بهسختی تا گردن درون جلد حلزون فرورفت... حس کرد ساقهای لختش از سرما یخ زدهاند».
در عین حال، طنز نازک و پنهان در لحن بسیاری از داستانها ــ مانند «زنبورک» یا «شوخی وسترنی» ــ سبب میشود خواننده همزمان هم بخندد و هم احساس رعب کند. محمودی به خوبی از طنز سیاه برای ایجاد فاصلهگذاری و نقد استفاده میکند.
پیرنگ، تعلیق و مهندسی رمزآلود روایت
پیرنگهای داستانها معمولاً بر مبنای راز، جستوجو، یا مواجهه با امر ناشناخته بنا شدهاند. اغلب داستانها دارای ساختاری دایرهای یا باز هستند؛ به این معنا که پایان مشخص یا گرهگشای سنتی ندارند و بهجای آن، سوالاتی تازه در ذهن مخاطب باقی میگذارند.
در داستان «رمزخوان»، ما وارد سفری با گابو میشویم که به همراه مرد نظامی، وارد تالاری رازآلود و سپس دالانهایی بیپایان میشود. حس گمشدن در لابیرنتی ذهنی، روانی و حتی متافیزیکی، تجربهی حسی خاصی برای خواننده میسازد. این پایانها بیشتر شبیه کابوس هستند تا نقطهی پایان روایت. در واقع، داستانها در ذهن خواننده ادامه مییابند.
شخصیتپردازی: نماد، اسطوره و ابهام
شخصیتهای داستانهای محمودی اغلب از نظر فردی تعریفناشدهاند، اما از نظر نمادین و مفهومی بسیار غنیاند. آنها نمایندگان موقعیتهای انسانی جهانیاند: تنهایی، ترس، فساد، امید، جنون. در داستان «کاخ تابستانی»، شخصیت مرد صاحبقدرت، همزمان رهبر سیاسی، کودک ترسان، و مردی عاشق است که دیگر چیزی برای دوستداشتن ندارد.
در «معجزه در ملأ عام»، پاسبان، کشیش، و مردم عادی، همگی در بازی ایمان و دروغ و توهم شریکاند. شخصیتها ابزارهای استعاری برای بازتاب نیروهای فرهنگی، اجتماعی و روانیاند. در «زنبورک»، پیرمرد نویسنده، هم نمادی از نویسندهی رنجدیده است و هم از چهرهی طنزآلود پستمدرنیستی که در هجوم جامعه و زمان، به بیهودگی میرسد.
فضا: شخصیت پنهان داستانها
فضا در مجموعه «رمزخوان» نهتنها بستری برای اتفاقات، بلکه فعالترین عنصر روایی است. خانهی اجدادی، موزه، کاخ، میدان شهر، کلیسا، همه دارای تاریخ، حافظه و شخصیتاند. داستان «خانهی اجدادی»، شاید قویترین نمونه در این زمینه باشد:
«خانهای بزرگ و قدیمی که از نیاکانم به من ارث رسیده و مثل حلزونی غولپیکر در میان ماسههای صحرا دمر افتاده».
این خانه محل تلاقی ذهن، خاطره، کابوس و انتظار است. فضای بسته، تاریک، آکنده از اشیای قدیمی و صدای باد و سوت، ترس اگزیستانسیالی را القا میکند. همچنین در داستانهایی چون «پل» و «برفک»، فضا کارکرد تمثیلی مییابد و نقش آینهای برای روان شخصیت ایفا میکند.
بینامتنیت و ارجاعهای فرامتنی
داستانهای محمودی با متون دیگر، از ادبیات کلاسیک تا فرهنگ عامه، در گفتوگویی مداوماند. در «کاخ تابستانی»، اشاراتی به گابریل گارسیا مارکز، چهگوارا، و حتی کلیشههای آمریکای لاتین بهوضوح دیده میشود. حضور کلید جمجمهی طلایی، مدالهای نظامی، و حتی صفحهگرامافون، همگی ابزارهایی برای پیوند متن با دنیای نمادین و تاریخیاند.
در داستان «وايکينگها»، شخصیت راوی از تماشای اشیای تاریخی عبور میکند و به نوعی مکاشفهی ذهنی و عرفانی میرسد. «جارو» که «پاککن سایهها» بوده، استعارهایست از تلاشی ناموفق برای پاککردن تاریکیهای درونی و اجتماعی. محمودی با این ارجاعات، به سنتهای ادبی، اسطورهای و تاریخی روح تازهای میدمد.
درونمایههای مکرر: وحشت، زوال، ایمان، جنون
مضامین اصلی مجموعه عبارتاند از:
• قدرت و فساد: در داستانهایی چون «کاخ تابستانی»، قدرت همواره همراه با وحشت و تنهایی است. مردی که در رأس قرار دارد، خود بیش از همه میترسد.
• ایمان و توهم: در «معجزه در ملأ عام»، مردم به طنابی که به آسمان میرود، معجزهای جعلی، ایمان میآورند؛ نقدی است بر ایمانهای کور و جمعی.
• فراموشی و فقدان: «خانهی اجدادی» و «برفک» نشان میدهند چگونه حافظه و خاطرهی فردی و جمعی ممکن است در سکوتی تدریجی محو شود.
• جنون و اسکیزوفرنی: در «رمزخوان»، جنون مرد را تا عمق هزارتوها میبرد؛ واقعیت، توهم، ترس و راز چنان در هم میپیچند که تشخیص آنها ناممکن میشود.
طنز، گروتسک، و آیرونی پنهان
محمودی در برخی از داستانهای خود با زبانی طنزآلود و طعنهآمیز به سراغ مسائل جدی و تراژیک میرود. در «شوخی وسترنی» یا «زنبورک»، با فاصلهگذاری، وضعیت نویسنده، روشنفکر، و جامعهی مصرفی را به سخره میگیرد. طنز او نه برای خنداندن، بلکه برای آگاهکردن، هشدار دادن، و برانگیختن هراس است.
ادبیات، راز و تجربه زیسته
این مجموعه نهتنها از منظر فرم و سبک، بلکه از حیث تفکر و نگاه فلسفیاش به جهان، جایگاه ویژهای دارد. اگرچه ممکن است برخی از داستانها برای مخاطب عام دشوار یا گنگ باشند، اما برای مخاطب جدی ادبیات، گنجینهای غنی از لذتهای ادبی، تفکر و کشف به شمار میرود.
شریفنیا در گفتوگو میگوید:
«داستانهای محمودی، مثل کابوسهایی هستند که دوست نداریم از آن بیدار شویم. زیبا، تلخ، و مملو از پرسش».
و عموییان نتیجه میگیرد:
«در جهانی که معنای آن هر روز بیشتر فرو میریزد، ادبیات محمودی به ما نشان میدهد که خودِ راز، ارزشمندتر از کشف آن است».
20 تیر 1404